coarse
coarse - درشت
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن یک سطح ناهموار که کمی سخت به نظر می رسد
متشکل از رشته ها یا قطعات ضخیم یا بزرگ
صحبت کردن به شیوه ای بی ادبانه و توهین آمیز، به خصوص در مورد رابطه جنسی
خشن و صاف یا نرم نباشد یا در قطعات خیلی کوچک نباشد
بی ادب و توهین آمیز
خشن و صاف یا نرم نیست
بی ادبی یا توهین آمیز در رفتار یا گفتار
موهای صاف او که زمانی قهوه ای تیره بود، خاکستری و درشت می شد.
پارچه ای درشت از پشم محلی درست می کردند.
تمام تخت های بیمارستان با ملحفه های پنبه ای درشت پوشانده شده بود.
اولی ها معمولا دانه درشت هستند. دومی، دانه ریز یا شیشه ای.
Conversion to grassland also explains much of the loss of healthy shrubs, coarse grasses, cotton grass and rushes.
تبدیل به علفزار همچنین بخش عمده ای از از دست دادن درختچه های سالم، علف های درشت، چمن های پنبه ای و عجله ها را توضیح می دهد.
پوست ماهیگیر تیره و درشت بود، دستانش بزرگ و قوی بود.
چندین کمدین به خاطر طنز درشتشان مورد انتقاد قرار گرفته اند.
اندازه یک درجه درشت دو برابر نمونه قبلی و یک درجه ریزتر نصف اندازه است.
او سعی کرد به شوخیهای درشت و کنایههای رکیک او چشمپوشی کند - او آشکارا مست بود.
coarse sand
شن درشت
او آن را لمس کرد. در لمس او خشک و درشت بود.
coarse hands/linen
دست های درشت/کتانی
coarse sand/salt/hair
ماسه درشت / نمک / مو
coarse manners/laughter
رفتارهای خشن / خنده
شنل پشمی درشتی به تن داشت.
او یک دوره در اقتصاد گذراند.
او به دستان درشت و چکمه های سنگین پسر نگاه کرد.
The monks wore coarse linen habits.
راهبان عادات کتانی درشت می پوشیدند.
سگ بزرگی بود با موهای زمخت بلند.
ماسه درشت خاک هایی را تولید می کند که دارای زهکش بسیار آزاد هستند.
coarse sand/breadcrumbs
ماسه درشت / خرده نان
Linen is a coarse-grained fabric.
کتان پارچه ای دانه درشت است.
یک شوخی درشت
coarse language
زبان درشت
coarse hair
موهای درشت
coarse linen shirts
پیراهن های کتان درشت
هرازگاهی خنده های درشتی بلند شد.
دستور ما به پسته درشت خرد شده نیاز دارد.
از درشتی مهمانش شوکه شد.
خشن
uneven
ناهموار. ناجور
jagged
ناهموار
ragged
ژنده پوش
bumpy
برآمده
rugged
بی رویه
irregular
شکسته شده
توده ای
lumpy
خراشیده
scraggy
خشن شده
roughened
سنگریزه
pebbly
ساینده
abrasive
ناتمام
unfinished
ریگ دار
harsh
ترک خورده
gritty
سخت
chapped
صیقلی نشده
درشت دانه
unpolished
خشن تراشیده شده
coarse-grained
سنگلاخ
rough-hewn
سنگی
craggy
دستگیره
rocky
حفره دار
knobby
گره دار
stony
غرغر کرد
pitted
به شکل ضربتی
knotty
خراشیده شده
gnarled
پوسیده
knobbly
rutted
rutty
صاف
زوج
تخت
مرحله
unwrinkled
بدون چین و چروک
levelledUK
سطح بندی شده انگلستان
leveledUS
سطح بندی شده آمریکا
لباس فرم
unrough
ناخوشایند
gentle
ملایم
unbroken
ناشکسته
undamaged
بدون آسیب
سطح
تمیز
نرم
velvety
مخملی
planed
برنامه ریزی شده
ثابت
سر راست
invariable
تغییر ناپذیر
horizontal
افقی
unfluctuating
بی نوسان
unvarying
غیر متغیر
منظم
definite
قطعی
