hut

base info - اطلاعات اولیه

hut - کلبه

noun - اسم

/hʌt/

UK :

/hʌt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hut] در گوگل
description - توضیح

  • یک ساختمان کوچک ساده با تنها یک یا دو اتاق


  • یک ساختمان کوچک و ساده که معمولاً از یک اتاق تشکیل شده است

  • used in American football as a signal to start playing


    در فوتبال آمریکایی به عنوان علامتی برای شروع بازی استفاده می شود


  • یک خانه یا سرپناه کوچک و ساده

  • It was a visionary move for a city of 500 residents, huddled around adobe huts in Old Town.


    این یک حرکت رویایی برای شهری با 500 ساکن بود که در اطراف کلبه های خشتی در شهر قدیمی جمع شده بودند.

  • He walked down the path to the little hut.


    از مسیر به سمت کلبه کوچک رفت.

  • To our western eyes as he stood in his raggy, holed clothes in front of his mud hut he would appear very poor.


    در نگاه غربی ما وقتی با لباس های ژنده و سوراخ شده خود در مقابل کلبه گلی خود ایستاده بود، بسیار فقیر به نظر می رسید.

  • The next day we were informed that we weren't allowed to use the huts again.


    روز بعد به ما اطلاع دادند که دیگر اجازه استفاده از کلبه ها را نداریم.

  • At last there was the hut, crouched near its grove of hives.


    بالاخره کلبه ای بود که نزدیک بیشه کندوهایش خمیده بود.

  • There are also some wooden huts and everything is fenced in to keep out the wolves and curious locals.


    همچنین تعدادی کلبه چوبی وجود دارد و همه چیز حصارکشی شده است تا از گرگ ها و افراد کنجکاو محلی جلوگیری شود.

example - مثال
  • You can rent a beach hut for about $10 a night.


    شما می توانید یک کلبه ساحلی را با شبی 10 دلار اجاره کنید.

  • The wooden hut stood on a lonely stretch of beach.


    کلبه چوبی در یک ساحل خلوت ایستاده بود.

  • Traditional mud huts gave way to concrete houses.


    کلبه های گلی سنتی جای خود را به خانه های سیمانی دادند.

  • the thatched huts of local villagers


    کلبه های کاهگلی روستاییان محلی

  • The refugees spent the winter in tents or makeshift huts.


    پناهندگان زمستان را در چادرها یا کلبه های موقت سپری کردند.

  • The scheme housed children in large numbers in prefabricated huts.


    این طرح کودکان را به تعداد زیاد در کلبه های پیش ساخته اسکان می داد.

  • They live in ramshackle huts constructed of discarded building materials.


    آنها در کلبه های خراب که از مصالح ساختمانی دور ریخته ساخته شده اند زندگی می کنند.

  • huts built with mud bricks


    کلبه هایی که با آجرهای گلی ساخته شده اند

  • The area is well served by a network of mountain huts and refuges.


    این منطقه توسط شبکه ای از کلبه های کوهستانی و پناهگاه ها به خوبی خدمات رسانی می شود.

  • The builders were collecting their wages from the site hut (= temporary office on a building site).


    سازندگان دستمزد خود را از کلبه سایت (= دفتر موقت در محل ساختمان) جمع آوری می کردند.

  • a mountain hut


    یک کلبه کوهستانی

  • a row of beach huts


    یک ردیف کلبه های ساحلی

  • It could be that hike evolved into hut because of football's love of military terminology.


    ممکن است که پیاده روی به دلیل عشق فوتبال به اصطلاحات نظامی به کلبه تبدیل شود.

  • On hut I sprinted to the end zone.


    در کلبه به منطقه انتهایی دویدم.

  • a thatched hut


    یک کلبه کاهگلی

synonyms - مترادف

  • کابین

  • shack


    کلبه

  • shanty


    کانکس

  • hovel


    سنگ شکن

  • shed


    دهنه


  • اردوگاه

  • bothy


    هر دو

  • cottage


    فاجعه

  • chalet


    هوچ

  • whare


    پناه

  • lodge


    بیرون خانه

  • hooch


    محافظ

  • hootch


    خانه

  • hutch


    تخت

  • hutment


    سپر


  • ساخت و ساز

  • outhouse


    کج کردن

  • shieling


    هوک


  • کابانا

  • cot


    گهواره

  • shiel


    شبنگ

  • outbuilding


    خانه ییلاقی

  • tilt


    گونیا

  • hok


    کوهان دار

  • cabana


    جعبه

  • crib


  • shebang


  • bungalow


  • gunyah


  • humpy


  • box


antonyms - متضاد
  • palace


    قصر

  • villa


    ویلا

لغت پیشنهادی

destroying

لغت پیشنهادی

circuited

لغت پیشنهادی

leanings