yell
yell - فریاد زدن
verb - فعل
UK :
US :
فریاد زدن یا گفتن چیزی بسیار بلند، به خصوص به دلیل ترس، عصبانیت یا هیجان
برای درخواست کمک
یک فریاد بلند
words or phrases that students and cheerleaders shout together to show support for their school college etc
کلمات یا عباراتی که دانش آموزان و تشویق کنندگان با هم فریاد می زنند تا حمایت خود را از مدرسه، دانشگاه و غیره نشان دهند
فریاد زدن چیزی یا ایجاد صدای بلند، معمولاً هنگام عصبانیت، درد یا هیجان
یک فریاد بلند، معمولاً زمانی که عصبانی، دردناک یا هیجان زده هستید
to shout words or make a loud noise often when you want to get someone’s attention or because you are angry excited, or in pain
فریاد زدن کلمات یا ایجاد صدای بلند، اغلب زمانی که می خواهید توجه کسی را به خود جلب کنید یا به دلیل عصبانیت، هیجان یا درد بودن
او فریاد زد: به من دست نزن.
در کمال تعجب من معلمان فریاد نمی زنند.
یکی سر اسبی فریاد می زد و از او می خواست که از پایش برود.
They were out of sight of the guv'nor, so she yelled at Billy Liar and cracked him one behind the saddle.
آنها از دید گوونور دور بودند، بنابراین او سر بیلی دروغگو فریاد زد و یکی پشت زین او را شکست.
بچه ها آن طرف خیابان سر همدیگر فریاد می زدند.
آنها همیشه سر یکدیگر فریاد می زنند.
در نیمه اول من سر او فریاد زدم تا توپ را به اوج برساند.
آنها پشت سر من غرغر می کردند و فریاد می زدند.
تیم تا سه شمرد، سپس فریاد زد: برو!
مک براید پرت شد، فریاد زد، صورتش قرمز شد.
در را باز کرد و فریاد زد: کسی هست خونه؟
صدای موزیک در بار هر دوی ما را مجبور می کرد برای شنیدن فریاد بزنیم.
Kids were pushing past me down the corridor, all shouting and yelling to each other and Kevin was carried along with them.
بچهها از کنار من در راهرو رد میشدند، همه با هم داد و فریاد میکردند، و کوین هم همراهشان بود.
سر راننده دیگر فریاد زد.
او به کودک داد زد که از دیوار پایین بیاید.
از هیجان فریاد زدند.
از درد فریاد زد.
‘Be careful!’ he yelled.
او فریاد زد: مراقب باش!
جمعیت فریاد تشویق بازیکنان را سر دادند.
نام او را فریاد زد.
او فریاد کمک خواست.
فریاد نکش و گوش کن!
‘Run!’ he shouted.
فریاد زد: فرار کن!
او به پسر فریاد زد که از دیوار پایین بیاید.
او به سمت پنجره دوید و با فریاد کمک خواست.
او به من فریاد زد که بس کنم.
وقتی تیم وارد زمین شد، همه تشویق کردیم.
معلم فریاد زد: ساکت!
او یک بار هم صدایش را برای ما بلند نکرد.
با عصبانیت سرم داد زد.
او به من فریاد زد تا به کار خودم فکر کنم.
با دست زدن به آهن داغ از درد فریاد زد.
بچه ها از خوشحالی فریاد می زدند.
فریاد زدم: «چقدر به هم نزدیکند؟» او پاسخ داد: نمی دانم.
‘Watch out!’ he yelled.
من مجبور شدم در بالای ریه هایم فریاد بزنم.
مجبور شدم با صدای بلند فریاد بزنم تا صدایم به گوش برسد.
دیگه سر من داد نزن!
جمعیت فریاد تشویق تیم را سر دادند.
مرد با عصبانیت سر راننده دیگر فریاد می زد.
همسایه های ما امروز صبح سر همدیگر فریاد می زدند (فحاشی).
کودک از درد فریاد زد.
فقط از اینجا برو! او فریاد زد.
ناگهان فریاد بلندی از دستشویی بلند شد.
فریاد
roar
غرش
گریه کردن
holler
ناله
bellow
زیر
howl
زوزه کشیدن
فریاد زدن
shriek
گریه کن
bawl
غرغر کردن
screech
جیغ
زنگ زدن
bay
خلیج
vociferate
صدا زدن
thunder
رعد و برق
yelp
جیغ زدن
wail
وای
squeal
هالو
whoop
سلام
halloo
یاوپ
hollo
زوزه
squawk
caterwaul
yawp
داغ کردن
yowl
یاپ
caterwaul
یپ
ululate
صدا بزن
hoot
قطع صدا
yap
yip
murmur
زمزمه کردن
نجوا
mumble
غرغر کردن
mutter
به آرامی بگو
say softly
با نرمی صحبت کنید
speak softly
زیر لب بگو
مافله
maffle
با خودش حرف بزن
با صدای سوتو صحبت کن
speak sotto voce
نامفهوم صحبت کن
speak indistinctly
ناله
whimper
ستایش
praise
ساکت باش
تعریف و تمجید
compliment
آه
نفس کشیدن
سر خوردن
glide
دهان
با صداهای خاموش صحبت کنید
با صدای کم صدا بگویید
با لحن آرام صحبت کنید
با لحن آرام بگویید