mall
mall - مرکز خرید
noun - اسم
UK :
US :
یک منطقه بزرگ که در آن مغازه های زیادی وجود دارد، معمولاً یک منطقه سرپوشیده که در آن خودرو مجاز نیست
a straight road in central London that connects Buckingham Palace and Trafalgar Square. Whenever there is a royal wedding funeral or similar occasion the royal family travels slowly along it and many people come to watch.
جاده ای مستقیم در مرکز لندن که کاخ باکینگهام و میدان ترافالگار را به هم متصل می کند. هر زمان که مراسم عروسی سلطنتی، تشییع جنازه یا مراسمی مشابه برگزار می شود، خانواده سلطنتی به آرامی در آن سفر می کنند و افراد زیادی برای تماشا می آیند.
a park in Washington, D.C., which is surrounded by the Washington Monument and several famous museums, including the Smithsonian Institution. It is used for picnics, games, and concerts.
پارکی در واشنگتن دی سی که توسط بنای یادبود واشنگتن و چندین موزه معروف از جمله موسسه اسمیتسونیان احاطه شده است. برای پیک نیک، بازی و کنسرت استفاده می شود.
یک منطقه بزرگ که در آن مغازه های زیادی وجود دارد، معمولاً یک منطقه سرپوشیده که ماشین ها نمی توانند به آنجا بروند
یک منطقه خرید بزرگ، معمولا سرپوشیده، که در آن خودرو مجاز نیست
a very large building or buildings containing a lot of stores and often restaurants, and usually with space around it outside for parking
یک ساختمان یا ساختمان های بسیار بزرگ حاوی تعداد زیادی فروشگاه و اغلب رستوران ها و معمولاً با فضایی در خارج از آن برای پارکینگ
مرکز خرید نیز خیابانی در یک شهر یا شهرک است که فروشگاه های زیادی دارد و به روی ترافیک بسته است.
a large building or covered area where there are a lot of stores, restaurants, etc. close together. Cars are not allowed inside a mall but there is usually an area for them to park in outside
یک ساختمان بزرگ یا منطقه سرپوشیده که در آن تعداد زیادی فروشگاه، رستوران و غیره نزدیک به هم وجود دارد. ورود خودروها به مرکز خرید ممنوع است، اما معمولاً فضایی برای پارک کردن آنها در بیرون وجود دارد
They look upward to the canopy three stories above that arches over the length of the four-block mall.
آنها به سمت بالا به سایبان سه طبقه بالاتر نگاه می کنند که در طول مرکز خرید چهار بلوکی قوس دارد.
طراحان در تلاش بوده اند تا اطمینان حاصل کنند که Cornmill فقط یک مرکز خرید سرپوشیده نیست.
او صدای گریه عاشقان مهاجر را در مراکز خرید شلوغ می شنود.
یک مرکز خرید جدید و بزرگ
It has sprouted shopping malls, discos and nightclubs, beauty salons, gymnasia, news kiosks, coffee shops.
مراکز خرید، دیسکوها و کلوپ های شبانه، سالن های زیبایی، سالن های ورزشی، کیوسک های خبری، کافی شاپ ها رشد کرده است.
هدف آنها تبدیل شدن به مرکز خرید یکجای فضای مجازی است.
من در مراکز خرید کار نمی کنم.
همانطور که در مرکز خرید قدم می زنیم، می توانیم نشانه هایی از مشکل مخالف را ببینیم.
بیا به مرکز خرید برویم.
نوجوانان بعد از مدرسه به مرکز خرید می رفتند.
Check out outlet malls (= ones which sell goods at reduced prices) and discount stores for good deals.
برای معاملات خوب، مراکز خرید (= مراکزی که کالاها را با قیمت های پایین می فروشند) و فروشگاه های تخفیف دار را بررسی کنید.
دوستان در یک مرکز خرید در کلمبوس خرید می کردند.
آنها برای خرید وحشیانه وارد مرکز خرید شدند.
«آن گوشوارهها را از کجا آوردی؟» «در مرکز خرید.»
او را به نگهبانی مرکز گزارش دادند.
وب سایت یک مرکز خرید مجازی است.
او کیوسک های تعمیر گوشی را در مراکز خرید در فلوریدا، جورجیا و ویرجینیا اداره می کند.
خریداران در حال هجوم به مراکز خرید و سوپرمارکت های بزرگ دبی هستند.
برنامه هایی برای ساخت یک مرکز خرید جدید در وسط شهر وجود دارد.
جودی دوست دارد با دوستانش در مرکز خرید بگذرد.
خریداران برای فروش جمعه سیاه زود به مرکز خرید رسیدند.
مراکز خرید مدرن و چند طبقه بانکوک بهشت خریداران است.
Visit Festival Bay Mall at International Drive Orlando.
از مرکز خرید جشنواره خلیج در International Drive، اورلاندو دیدن کنید.
arcade
گذرگاه طاقدار
galleria
گالری
plaza
میدان
marketplace
بازار
shopping centerUS
مرکز خرید آمریکا
shopping centreUK
مرکز خرید انگلستان
مجتمع خرید
shopping precinct
حوزه خرید
shopping plaza
میدان خرید
مرکز خرید استریپ
مرکز خرید
piazza
خرید بازی
shopping arcade
مارت
mart
نمایشگاه
bazaar
مربع
امپریوم
رژه
emporium
مشترک
parade
سبز
آگورا
بازار دستفروشی
agora
روستا سبز
flea market
حوزه
انجمن
precinct
رژه خرید
forum
موقعیت مرکزی
souk
پارک
shopping parade