nowhere

base info - اطلاعات اولیه

nowhere - هیچ جایی

adverb - قید

/ˈnəʊwer/

UK :

/ˈnəʊweə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [nowhere] در گوگل
description - توضیح

  • نه در هیچ مکان یا جایی

  • in at or to no place; not anywhere


    در، در، یا به هیچ مکان. نه هیچ جا


  • در یک موقعیت موفق یا برنده نیست

  • It's laid waste to nowhere.


    به هدر رفته است.

  • Louis Cardinals out in Bloomington, and getting nowhere.


    لویی کاردینالز در بلومینگتون بیرون آمد و به جایی نرسید.

  • The image will seem to magically appear on screen from nowhere.


    به نظر می رسد که تصویر به طور جادویی از هیچ جا روی صفحه ظاهر می شود.


  • وقتی سرما خورد، جایی برای رفتن نبود.

  • And that's the worst, not having a job nowhere to go and nowhere to live.


    و این بدترین چیز است، نداشتن شغل، جایی برای رفتن و هیچ جایی برای زندگی.

  • And we had nowhere to go if we had been found unworthy.


    و اگر نالایق شناخته می شدیم جایی برای رفتن نداشتیم.

  • There was no respite from them nowhere to hide from them.


    هیچ مهلتی از آنها وجود نداشت، جایی برای پنهان شدن از آنها وجود نداشت.

  • Since 1988, the number of applications from people who say they have nowhere to live has soared from 160 to 629.


    از سال 1988، تعداد درخواست های افرادی که می گویند جایی برای زندگی ندارند از 160 به 629 افزایش یافته است.

  • Giant amphipods, the size of rats, appear out of nowhere to nibble on the remains.


    دوپایان غول پیکر، به اندازه موش ها، از جایی به نظر می رسند که بقایای آن را نیش می زنند.

example - مثال
  • I had nowhere to live so I was sleeping on my sister's couch.


    من جایی برای زندگی نداشتم، بنابراین روی کاناپه خواهرم می خوابیدم.

  • There was nowhere for me to sit.


    جایی برای نشستن من نبود.

  • ‘Where are you going this weekend?’ ‘Nowhere special.’


    «این آخر هفته کجا می‌روی؟» «جای خاصی نیست.»

  • She doesn't want to stay there but she has nowhere else to go.


    او نمی خواهد آنجا بماند، اما جایی برای رفتن ندارد.

  • Nowhere do plants flourish with such vigour as they do in tropical rainforests.


    گیاهان در هیچ کجا به اندازه جنگل های بارانی استوایی با قدرت شکوفا نمی شوند.

  • This animal is found in Australia, and nowhere else.


    این حیوان در استرالیا یافت می شود و در هیچ جای دیگری وجود ندارد.


  • تأثیر سیاست های دولت در هیچ کجا به اندازه کشاورزی مشهود نیست.

  • A huge flock of sheep seemed to appear from nowhere.


    به نظر می رسید یک گله بزرگ گوسفند از هیچ جا ظاهر می شود.

  • The attack came from nowhere.


    حمله از ناکجاآباد انجام شد.

  • We discussed it all morning but got nowhere.


    تمام صبح درباره آن بحث کردیم اما به جایی نرسیدیم.

  • Talking to him will get you nowhere.


    صحبت کردن با او شما را به جایی نمی رساند.

  • His career was going nowhere fast.


    حرفه او به سرعت به جایی نمی رسید.

  • The campaign over pay and conditions was getting nowhere.


    کمپین حقوق و شرایط به جایی نمی رسید.

  • This discussion is leading us nowhere.


    این بحث ما را به جایی نمی برد.

  • Often there are discoveries which lead nowhere.


    اغلب اکتشافاتی وجود دارد که به جایی نمی رسد.

  • She lives on a small farm in the middle of nowhere.


    او در یک مزرعه کوچک در میانه ناکجاآباد زندگی می کند.

  • The job doesn't pay anywhere near enough for me.


    کار به اندازه کافی برای من پول نمی دهد.

  • Older cars are nowhere near as fuel-efficient as modern cars.


    مصرف سوخت خودروهای قدیمی به هیچ وجه به اندازه خودروهای مدرن نیست.

  • I wanted to talk to him but he was nowhere to be found.


    میخواستم باهاش ​​حرف بزنم ولی پیداش نمیشد.

  • The children were nowhere to be seen.


    بچه ها هیچ جا دیده نمی شدند.


  • حل و فصل صلح هیچ جا در چشم نیست (= در آینده نزدیک محتمل نیست).


  • این جوانان (دیگر) جایی برای رفتن ندارند.

  • Nowhere does the article mention the names of the people involved.


    در هیچ کجای مقاله نام افراد درگیر ذکر نشده است.

  • The horse I bet on finished nowhere.


    اسبی که رویش شرط بندی کردم هیچ جا تمام نشد.

  • Nowhere in the statement did he apologize for what he had done.


    او در هیچ کجای بیانیه از کاری که انجام داده است عذرخواهی نکرده است.


  • هیچ جای دیگری چنین سواحل شگفت انگیزی را نمی توانید پیدا کنید.

synonyms - مترادف
  • countryside


    حومه شهر

  • sticks


    میله ها

  • boondocks


    باندهای


  • کشور

  • boonies


    پونی ها

  • backwoods


    چوب های پشتی

  • hinterland


    سرزمین داخلی


  • وسط ناکجا آباد

  • backveld


    عقب افتاده

  • wilds


    وحشی ها

  • platteland


    پلاتلند


  • پشت فراتر

  • backcountry


    عقب ماندگی

  • beyond the black stump


    فراتر از کنده سیاه

  • backwater


    پشت آب

  • provinces


    استان ها

  • bush


    بوته


  • کشور عقب

  • the sticks


    چوب ها

  • rural districts


    مناطق روستایی

  • farmland


    زمین کشاورزی

  • outback


    دورافتاده

  • wilderness


    بیابان

  • outdoors


    بیرون از خانه

  • booay


    بووی


  • کمربند سبز


  • در فضای باز عالی

  • great outdoors


    الوارهای بلند

  • tall timbers


    یک منطقه روستایی


  • rural areas


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

minute

لغت پیشنهادی

hurting

لغت پیشنهادی

investigatory