abscond
abscond - فرار کردن
verb - فعل
UK :
US :
برای فرار از مکانی که در آن نگهداری می شوید
مخفیانه جایی را ترک کنی و چیزی را با خود ببری که به تو تعلق ندارد
رفتن ناگهانی و پنهانی برای فرار از جایی
رفتن ناگهانی و مخفیانه به این دلیل که چیزی را دزدیده اید، معمولاً پول
برای فرار و مخفی شدن در جایی، به ویژه. چون چیزی دزدیده ای
بدفورد خاطره روشنی از روزی داشت که خبر فرار شویلر منتشر شد.
کلارک ساختمان را محاصره کرد، اما برادران از قبل هشدار داده شده بودند و متواری شده بودند.
هفت نفر دیگر در این بین متواری شده بودند.
اگر بخواهند می توانند بمانند یا می توانند فرار کنند.
That incident led to the man absconding from the prison just weeks before his sentence was due to end.
آن حادثه باعث شد این مرد چند هفته قبل از پایان دوره محکومیتش از زندان فرار کند.
Patients who absconded were always accepted back whether their medical condition warranted it or not.
بیمارانی که فرار میکردند، خواه شرایط پزشکی آنها ایجاب کند یا نه، همیشه پذیرفته میشدند.
این پسر در حالی که قرار وثیقه گذاشته بود، پنج اتهام خود را اعتراف کرد.
Scroggins and Payne, Messrs, debt collectors and employers of Captain Helves, who abscond with part of their funds.
اسکروگینز و پین، آقایان، جمعآوران بدهی و کارفرمایان کاپیتان هلوز، که با بخشی از سرمایهشان فرار میکنند.
او از هر خانه کودکی که او را در آن جا می دادند فرار می کرد.
او با سرمایه شرکت متواری شد.
او از مدرسه شبانه روزی فرار کرد و به شهر رفت.
دو زندانی شب گذشته متواری شدند.
آنها فکر می کنند که می دانند چه کسی با وجوه حاصل از فروش نان فرار کرده است.
یک نفر با قلم من فرار کرد.
آنها با 100000 دلار از پول شرکت فرار کردند.
فرار کن
در رفتن
decamp
اردوگاه کردن
skedaddle
رکاب زدن
ترک کردن
شکاف
ناپدید می شوند
scram
کلاهبرداری
scarper
اسکارپر
پرواز
vanish
ناپدید شدن
skip
جست و خیز کردن
lam
لام
vamoose
سفالی
پیچ
bolt
دم بلند
hightail
زنگ تفريح
گرفتن
کشتی پرش
فرار کردن
در آوردن
خارج کردن
پاک کردن
پرواز کن
قطع کن و اجرا کن
آن را بزن
برای آن بدوید
شکست یک عقب نشینی عجولانه
دور شدن
abide
پایبند بودن
به نظر می رسد
رسیدن
بیا
ادامه هید
endure
تحمل کن
صورت
پیوستن
ماندن
اقامت کردن
متوقف کردن
تقویت
صبر کن
بازده
دست برداشتن از
ملاقات
برگشت
ایستادن
به عهده گرفتن
بفرمایید تو، بیا تو
حمایت کردن
persevere
استقامت کن
روبرو شدن با
رویارویی
تایید کنید
کمک
کمک کند
راه رفتن
جست و خیز کردن
dawdle
اصرار ورزیدن
persist
