alibi

base info - اطلاعات اولیه

alibi - علیبی

noun - اسم

/ˈæləbaɪ/

UK :

/ˈæləbaɪ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alibi] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The suspects all had alibis for the day of the robbery.


    مظنونان همگی برای روز سرقت حقایق داشتند.

  • She was in the office all of Wednesday and so has a cast-iron alibi.


    او تمام روز چهارشنبه را در دفتر بود و به همین دلیل یک حقایق چدنی دارد.

  • The accused was not able to provide an alibi for the evening.


    متهم نتوانست برای شام عذری بدهد.

  • They relied on witnesses to establish alibis for the accused.


    آنها برای احراز استعاره برای متهم به شهود استناد کردند.

  • He has a cast-iron (= very strong) alibi - he was in hospital the week of the murder.


    او عذری چدنی (= بسیار قوی) دارد - هفته قتل در بیمارستان بود.

  • After eight years in power the government can no longer use the previous government's policy as an alibi for its own failure.


    دولت پس از هشت سال روی کار آمدن دیگر نمی تواند از سیاست دولت قبل به عنوان دستاویزی برای شکست خود استفاده کند.

  • You’re late again – what’s your alibi this time?


    باز هم دیر کردی - این بار چه چیز دیگری داری؟

synonyms - مترادف

  • دلیل

  • excuse


    بهانه

  • justification


    توجیه

  • plea


    درخواست

  • defenceUK


    دفاع بریتانیا


  • توضیح

  • pretext


    بهانه، مستمسک

  • apology


    عذرخواهی

  • defenseUS


    دفاع آمریکا

  • vindication


    خط


  • داستان


  • حساب


  • ادعا

  • allegation


    پاسخ


  • مورد

  • assertion


    پلیس بیرون


  • پوشش

  • cop-out


    اعلام


  • دفاع از شواهد

  • declaration


    اثبات

  • defending evidence


    پاسخ دادن


  • غرفه

  • retort


    بیانیه

  • stall


    کیس هوابند


  • داستان ماهی

  • airtight case


    آهنگ و رقص


  • کاهش


  • منطقی سازی ایالات متحده

  • extenuation


    بحث و جدل

  • rationalizationUS



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

stag

لغت پیشنهادی

homework

لغت پیشنهادی

developing