boardroom

base info - اطلاعات اولیه

boardroom - اتاق هیئت مدیره

noun - اسم

/ˈbɔːrdruːm/

UK :

/ˈbɔːdruːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [boardroom] در گوگل
description - توضیح
  • a room where the directors of a company have meetings


    اتاقی که در آن مدیران یک شرکت جلساتی برگزار می کنند

  • the place in a company where its board of directors meets


    مکانی در یک شرکت که در آن هیئت مدیره آن تشکیل جلسه می دهد

  • a disagreement between two or more directors of a company


    اختلاف بین دو یا چند مدیر یک شرکت

  • the amount that company directors are paid


    مبلغی که به مدیران شرکت پرداخت می شود


  • اتاقی که در آن افرادی که یک شرکت یا سازمان را کنترل می کنند ملاقات می کنند


  • گروهی از افرادی که یک شرکت یا سازمان را مدیریت می کنند


  • اتاقی که گروهی از افرادی که یک شرکت یا سازمان را مدیریت می کنند جلسات خود را در آن برگزار می کنند

  • After a boardroom tussle at Paramount, its studio chief Frank Mancuso, quit.


    پس از یک کشمکش در اتاق هیئت مدیره در پارامونت، رئیس استودیوی آن، فرانک مانکوسو، استعفا داد.

  • These activities enrich the course programme by informing undergraduate courses with the latest principles and practices emerging from international boardrooms and marketplaces.


    این فعالیت ها برنامه دوره را با اطلاع رسانی دوره های کارشناسی با آخرین اصول و شیوه های برآمده از اتاق های هیئت مدیره و بازارهای بین المللی غنی می کنند.

  • And with that a nineteen-year journey from a Wall Street mailroom to a Wall Street boardroom ended.


    و با آن، یک سفر نوزده ساله از اتاق پست وال استریت به اتاق هیئت مدیره وال استریت به پایان رسید.

  • But women earn only about three-fourths of the incomes earned by men, who still dominate the boardrooms and political power centers.


    اما زنان تنها حدود سه چهارم درآمد مردان را به دست می آورند، مردانی که هنوز بر اتاق های هیئت مدیره و مراکز قدرت سیاسی تسلط دارند.

  • They will be doubtful if the little Englander view prevails both here and in the boardrooms of the generating companies.


    اگر دیدگاه انگلیسی کوچک هم در اینجا و هم در اتاق‌های هیئت مدیره شرکت‌های تولیدکننده حاکم باشد، تردید خواهند داشت.


  • اکنون، سعی می‌کنم به این نکته توجه کنم که در اتاق هیئت مدیره بیرون بیایم تا چیزی یا یکی را تشخیص دهم.

  • She asked if he had left the boardroom before or after the altercation with his wife at the party.


    او پرسید که آیا قبل یا بعد از مشاجره با همسرش در مهمانی اتاق هیئت را ترک کرده است؟

  • Manion and the rest of the management team were still gathering up their materials when Katherine reentered the boardroom.


    مانیون و بقیه تیم مدیریت هنوز مشغول جمع آوری مطالب خود بودند که کاترین دوباره وارد اتاق هیئت مدیره شد.

example - مثال
  • a boardroom row


    یک ردیف اتاق هیئت مدیره

  • The directors were working overtime in the boardroom.


    مدیران در اتاق هیئت مدیره اضافه کار می کردند.

  • The massive boardroom pay awards were criticized by the workers.


    جوایز گسترده دستمزد هیئت مدیره توسط کارگران مورد انتقاد قرار گرفت.

  • She feels strongly that British boardrooms desperately need diversity.


    او به شدت احساس می کند که اتاق های هیئت مدیره بریتانیا به شدت به تنوع نیاز دارند.

  • Shareholders felt mistakes had been made at boardroom level.


    سهامداران احساس کردند اشتباهاتی در سطح اتاق هیئت مدیره صورت گرفته است.

  • The chairman stepped down after a bitter boardroom battle.


    رئیس پس از یک نبرد تلخ در اتاق هیئت مدیره از سمت خود کنار رفت.

  • The departure of the chief executive and finance director in a boardroom coup has given rise to takeover speculation.


    کناره گیری مدیر اجرایی و مدیر مالی در یک کودتای هیئت مدیره، گمانه زنی هایی را برای تصاحب این سمت ایجاد کرده است.

  • boardroom pay/salaries


    حقوق و دستمزد اتاق هیئت مدیره

  • Workers were told of the closure in the company's boardroom.


    در اتاق هیئت مدیره شرکت به کارگران از تعطیلی گفته شد.

synonyms - مترادف

  • اتاق ملاقات


  • سالن


  • اتاق کنفرانس

  • assembly room


    اتاق مونتاژ


  • ایستگاه نبرد


  • محل ملاقات

  • auditorium


    سالن نمایش


  • محفظه - اتاق

  • legislative chamber


    اتاق قانونگذاری


  • اتاق

  • judicial chamber


    اتاق قضایی

  • arena


    عرصه

  • theaterUS


    تئاتر آمریکا

  • theatreUK


    تئاتر انگلستان

  • amphitheaterUS


    آمفی تئاتر آمریکا


  • باغ


  • تالار بزرگ

  • concourse


    گردهمایی


  • شهرداری


  • اتاق عمومی

  • stateroom


    اتاق خواب


  • سالن کنسرت


  • سالن کلیسا

  • atrium


    دهلیز


  • سالن غذاخوری


  • اتاق عمومی بزرگ


  • سالن کنفرانس

  • gymnasium


    ورزشگاه

  • lounge


    سالن استراحت

  • lyceum


    لیسیوم


  • سالن روستا

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

terrible

لغت پیشنهادی

epiphany

لغت پیشنهادی

mia