liquidation
liquidation - انحلال
noun - اسم
UK :
US :
عمل بستن یک شرکت با فروش اشیاء متعلق به آن به منظور پرداخت بدهی آن
عمل پرداخت بدهی
the action of selling an investment
عمل فروش یک سرمایه گذاری
when a company stops operating because it is in financial difficulty and its assets are sold to pay its debts
زمانی که یک شرکت فعالیت خود را به دلیل مشکلات مالی متوقف می کند و دارایی های آن برای پرداخت بدهی هایش فروخته می شود
the process of closing a business so that its assets can be sold to pay its debts, or an instance of this
فرآیند بسته شدن یک کسب و کار، به طوری که دارایی های آن برای پرداخت بدهی های آن فروخته شود، یا نمونه ای از این
وضعیتی که در آن یک شرکت فعالیت خود را متوقف می کند و تمام دارایی های خود را می فروشد تا بدهی های خود را پرداخت کند
وضعیتی که در آن یک دارایی به منظور به دست آوردن پول نقد فروخته می شود
A director is not an employee of the company and is not entitled to preferential payment when the company goes into liquidation.
مدیر کارمند شرکت نیست و در هنگام انحلال شرکت مستحق پرداخت ترجیحی نیست.
Neither wants to accept responsibility for the repairs needed since the previous contractor went into liquidation.
هیچکدام نمی خواهند مسئولیت تعمیرات مورد نیاز را از زمان انحلال پیمانکار قبلی بپذیرند.
The retailer said inventory liquidation sales will begin next week at the 86 stores, at sites across the country.
این خرده فروش گفت که فروش انحلال موجودی از هفته آینده در 86 فروشگاه در سراسر کشور آغاز خواهد شد.
It may for example involve liquidation fraud, where a company voluntarily goes into liquidation to avoid its responsibilities.
برای مثال، ممکن است شامل تقلب در انحلال باشد، جایی که یک شرکت به طور داوطلبانه به انحلال میرود تا از مسئولیتهای خود اجتناب کند.
But his group also faces the threat of liquidation proceedings over a A$150million disputed indemnity agreement.
اما گروه او همچنین با تهدید رسیدگی به انحلال بر سر قرارداد غرامت مورد مناقشه 150 میلیون دلاری استرالیا مواجه است.
بنابراین مدیر تصفیه مدعی جبران کسری در هنگام انحلال شد.
و بنابراین او انحلال بیست میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی را نادیده می گیرد.
شرکت منحل شده است.
ممکن است شرکت مجبور به انحلال شود.
یک شرکت در حال انحلال
کاهش قیمت ممکن است منجر به انحلال بیشتر سهام شود.
After three years of heavy losses the company went into liquidation with debts totalling £100 million.
پس از سه سال زیان های سنگین، شرکت با بدهی هایی بالغ بر 100 میلیون پوند منحل شد.
صنعت ساخت و ساز به دلیل نرخ بالای انحلال آن مورد توجه است.
آنها مجبور شدند در ماه ژوئن شرکت را منحل کنند.
تحلیلگران عموماً انحلال سهام توسط افراد داخلی شرکت ها را یک خبر بد می دانند.
bankruptcy
ورشکستگی
مدیریت
insolvency
دریافتی
receivership
بسته شدن
closing
خراب کردن
ruin
خاموش شدن
shutting down
در حال پیچیدن
winding up
فروختن
selling out
فصل 11
Chapter 11
شکست اقتصادی
خرابی مالی
financial ruin
شکست کسب و کار
تباهی
ruination
تصادف در
شکست
فقر
penury
بدهکاری
indebtedness
گدایی
pauperdom
سقوط - فروپاشی
beggary
تاشو
بسته
folding
سقوط
closure
بی عیب و نقصی
downfall
غرق شدن
destitution
فقیر شدن
indigence
مات
impecuniousness
بدهی
sinking
impoverishment
checkmate
صلح