somewhere

base info - اطلاعات اولیه

somewhere - جایی

adverb - قید

/ˈsʌmwer/

UK :

/ˈsʌmweə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [somewhere] در گوگل
description - توضیح

  • در یا به یک مکان، اما شما دقیقا نمی گویید یا نمی دانید کجاست

  • in or at a place having a position that is not stated or not known


    در یا در مکانی دارای موقعیتی است که بیان نشده یا ناشناخته است

  • approximately; about


    تقریبا در باره

  • in to or at a place which is not known or not stated


    در، به، یا در مکانی که مشخص نیست یا بیان نشده است

  • (used esp. before a number) approximately; about


    (مخصوصاً قبل از عدد استفاده می شود) تقریباً; در باره

  • Cars went past in a hurry to somewhere.


    ماشین‌ها با عجله به جایی می‌رفتند.

  • It's been in the mud somewhere.


    جایی در گل و لای بوده است.

  • Weaving through the hills was the Owens River aqueduct, and somewhere along its course were the Alabama Gates.


    از میان تپه‌ها قنات رودخانه اوونز می‌بافید و جایی در مسیر آن دروازه‌های آلاباما قرار داشت.

  • From somewhere along the corridor there came the sound of laughter.


    از جایی در امتداد راهرو صدای خنده آمد.

  • The concept of walking around looking somewhere between medium-rare and well-done is relatively recent.


    مفهوم قدم زدن در اطراف به دنبال جایی بین متوسط-نادر و خوب انجام شده نسبتاً جدید است.

  • I know I saw it somewhere but I can't remember exactly where.


    میدونم جایی دیدمش ولی دقیقا یادم نیست کجاست.


  • بنابراین من برای جای دیگری پرتاب کردم و این را در وضعیت بسیار بدی از تعمیر یافتیم.

  • He survived and is now believed to be hiding somewhere in the United States under federal protection.


    او زنده ماند و اکنون گمان می رود در جایی در ایالات متحده تحت حمایت فدرال پنهان شده است.


  • میدونم خونه شون یه جایی نزدیک اینجاست.

  • She lives somewhere near Manchester.


    او جایی نزدیک منچستر زندگی می کند.

  • She needs to find somewhere to live before starting her new job.


    او باید قبل از شروع کار جدید جایی برای زندگی پیدا کند.

  • The pathfinder, hidden in the tree line somewhere told us everybody was loaded and to take off to the left.


    رهیاب که در جایی در ردیف درخت پنهان شده بود، به ما گفت که همه در حال بارگیری هستند و به سمت چپ پرواز کنید.

  • He supposed it was somewhere under the rug, perhaps held on to by old Josh as some sort of comforter.


    او فکر می کرد جایی زیر فرش است که شاید جاش پیر آن را به عنوان نوعی آرامش نگه داشته است.

example - مثال
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • هیچ جایی

لغت پیشنهادی

beard

لغت پیشنهادی

holidays

لغت پیشنهادی

congressional