babysit
babysit - پرستار بچه
verb - فعل
UK :
US :
مراقبت از کودکان در زمانی که والدینشان برای مدت کوتاهی دور هستند
to take care of someone's baby or child while that person is out usually by going to the person's home
مراقبت از نوزاد یا فرزند شخصی در حالی که آن شخص بیرون است، معمولاً با رفتن به خانه آن شخص
به عنوان شغل از فرزندان دیگران در خانه خود مراقبت کنید
برای مراقبت از نوزاد یا کودک، به ویژه به عنوان شغل
دفعه بعد که در حال نگهداری از کودک هستید از الکس و جوآن بپرسید.
مراقبت از کودک: مهدکودک، مهد کودک، نگهداری از کودکان.
Children's pool; playground; cots available; babysitting available.
استخر کودکان؛ زمین بازی; تخت در دسترس؛ نگهداری از کودک موجود است
هریک با کارهای نگهداری از بچه ها مانده بود.
You'd be independent and I could babysit for Maggie.
تو مستقل می شدی و من می توانستم برای مگی از بچه ها نگهداری کنم.
وقتی مریم شب ها کار می کرد از بچه نگه داری می کرد.
شکست بزرگ او در نود و یک این بود که به جای نگه داری از کودک، به نگه داری از کودک برود.
من از جین می خواهم چهارشنبه شب از بچه ها نگهداری کند.
فراتر از کمی نگه داری از کودک، اغلب نمی توان کاری کرد جز صبر کردن.
He was doubling for Immigration who had gone home to babysit while his wife went to the movies with her sister.
او برای مهاجرت دو برابر می کرد که برای نگهداری از کودک به خانه رفته بود در حالی که همسرش با خواهرش به سینما می رفت.
او مرتباً برای ما بچهداری میکند.
He's babysitting the neighbour's children.
او از بچه های همسایه نگهداری می کند.
من سه شنبه عصرها برای جین در حالی که به کلاس یوگا می رود از بچه ها نگهداری می کنم.
وقتی سر کار هستید چه کسی از آنها پرستاری می کند؟
من سه شنبه شب می روم برای نگهداری از کودک.
پرستار بچه ما دانشجوی دانشگاه است.
مراقب باش
تماشا کردن
ذهن
oversee
نظارت کند
supervise
نظارت
childmind
ذهن کودک
نگهبان
نگاه داشتن
مادر
پرستار
محافظت
superintend
سرپرست
administer to
اداره کردن به
حضور در
مراقبت از
مراقب چیزی بودن
توجه داشتن به
وزیر به
تمایل به
تماشای بیش از
امن نگه دارید
نشستن با
تمایل
مسئول چیزی بودن
دیدن به
عهده دار شدن
nanny
پرستار بچه
کنترل کنید
foster
پرورش دادن، پروردن
nurture
پرورش دادن
بالا بردن