reassurance

base info - اطلاعات اولیه

reassurance - اطمینان خاطر

noun - اسم

/ˌriːəˈʃʊrəns/

UK :

/ˌriːəˈʃʊərəns/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [reassurance] در گوگل
description - توضیح
  • something that is said or done which makes someone feel calmer and less worried or frightened about a problem


    چیزی که گفته می شود یا انجام می شود که باعث می شود کسی احساس آرامش کند و در مورد مشکلی کمتر نگران یا ترسیده باشد


  • نصیحت و آرامشی که هدفش این است که کسی کمتر احساس نگرانی کند

  • And Londoners need explanations and reassurance.


    و لندنی ها به توضیحات و اطمینان نیاز دارند.

  • Since each of these parties leant on the other for reassurance, relations between them will be soured as a result.


    از آنجایی که هر یک از این طرفین برای اطمینان به طرف دیگر تکیه می کنند، در نتیجه روابط بین آنها تیره خواهد شد.

  • It seemed to me that he needed reassurance, needed people other than Margot to believe in him.


    به نظرم می رسید که او به اطمینان نیاز دارد، به افرادی غیر از مارگوت نیاز دارد که او را باور کنند.

  • And with that word of reassurance, Black tips his hat to Blue and continues on his way.


    و با این کلمه اطمینان، بلک کلاه خود را به آبی می زند و به راه خود ادامه می دهد.

  • The business community is also seeking reassurance that Labor is serious about tackling inflation.


    جامعه تجاری همچنین به دنبال اطمینان خاطر هستند که حزب کارگر برای مقابله با تورم جدی است.

  • Coming from the mayor the reassurance was convincing.


    از سوی شهردار، اطمینان قانع کننده بود.

example - مثال
  • to give/provide/offer reassurance


    اطمینان دادن/ارائه/ارائه اطمینان

  • Teenagers need love encouragement and reassurance from their parents.


    نوجوانان نیازمند محبت، تشویق و اطمینان والدین خود هستند.

  • She is very insecure and constantly seeks reassurance that he loves her.


    او بسیار ناامن است و دائماً به دنبال اطمینان خاطر است که او را دوست دارد.

  • We have been given reassurances that the water is safe to drink.


    به ما اطمینان داده شده است که آب قابل شرب است.

  • A system of beliefs can bring you reassurance at times of stress.


    سیستمی از باورها می تواند در مواقع استرس به شما اطمینان دهد.

  • Consumers need a little reassurance after all this bad publicity.


    پس از این همه تبلیغات بد، مصرف کنندگان به کمی اطمینان نیاز دارند.

  • Continual calm reassurance should be given.


    باید به آرامش مداوم اطمینان داد.

  • He drew reassurance from the enthusiastic applause.


    او از تشویق های پرشورش اطمینان خاطر گرفت.

  • He glanced at her seeking reassurance.


    نگاهی به او انداخت و به دنبال اطمینان بود.

  • He held onto her hand for reassurance.


    برای اطمینان دستش را گرفت.

  • I patted her shoulder in reassurance.


    برای اطمینان به شانه اش زدم.

  • She found reassurance in the high attendance at her lectures.


    او از حضور زیاد در سخنرانی‌هایش اطمینان یافت.

  • She received little reassurance or sympathy.


    او اطمینان یا همدردی کمی دریافت کرد.

  • The company tried to offer reassurance on the safety of its products.


    این شرکت سعی کرد در مورد ایمنی محصولات خود اطمینان خاطر ارائه کند.

  • reassurances from the researchers about their work


    اطمینان از محققان در مورد کار خود

  • We have had some reassurances from the council that the building will be saved.


    ما از شورا اطمینان داده ایم که ساختمان نجات خواهد یافت.

  • She kept looking in the mirror despite my constant reassurances that her hair looked fine.


    علیرغم اطمینان مداوم من که موهایش خوب به نظر می رسند، او همچنان در آینه نگاه می کرد.

  • I felt I couldn't cope with the situation and was in desperate need of some reassurance.


    احساس می‌کردم نمی‌توانم با این موقعیت کنار بیایم و به شدت نیاز به اطمینان دارم.

  • Despite her father's reassurances, she was still frightened of the dark.


    با وجود اطمینان پدرش، او همچنان از تاریکی می ترسید.

synonyms - مترادف
  • consolation


    تسلی

  • consoling


    دلداری دادن

  • solacing


    تسلی دادن

  • comforting


    آرامش بخش

  • assurance


    اطمینان

  • cheering


    تشویق کردن

  • encouragement


    تشویق

antonyms - متضاد
  • discouragement


    دلسردی

  • agitation


    تحریک

  • disturbance


    اختلال

  • upset


    ناراحت

  • antagonism


    تضاد

  • indifference


    بی تفاوتی


  • متوقف کردن

  • annoyance


    دلخوری

  • mercilessness


    بی رحمی


  • مشکل

  • disdain


    تحقیر

  • grief


    غم و اندوه

لغت پیشنهادی

teenage

لغت پیشنهادی

culled

لغت پیشنهادی

churches