word - لغت

bless || برکت دادن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bles

UK :

bles

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bless] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • May God bless you.


    خدا شما را رحمت کند.

  • The priest blessed their marriage.


    کشیش ازدواج آنها را برکت داد.

  • He blessed the food before passing it around.


    قبل از اینکه غذا را بفرستد برکت داد.

synonyms - مترادف

  • sanctify


    تقدیس کردن

  • consecrate


    تقدیس کردن

  • dedicate


    وقف کن

  • hallow


    مقدس

  • ordain


    دستور دادن

  • anoint


    مسح کردن

  • beatify


    سعادت بخشیدن

  • canoniseUK


    canoniseUK

  • canonizeUS


    canonize US

  • sacralize


    مقدس کردن


  • مقدس کردن

  • baptiseUK


    baptiseUK

  • baptizeUS


    تعمید ایالات متحده


  • مقدس کردن

  • offer benediction


    تقدیم دعای خیر

antonyms - متضاد

  • deconsecrate


    تقدس زدایی

  • desacralize


    تقدس زدایی کردن

  • desanctify


    تقدیس کردن

  • anathematize


    بی روح کردن

  • curse


    لعنت

  • debase


    تحقیر کردن

  • desecrate


    هتک حرمت کردن

  • condemn


    محکوم کردن

  • degrade


    تنزل دادن

  • humiliate


    تحقیر کردن


  • پایین تر

  • criticizeUS


    انتقاد از ایالات متحده

  • dishonourUK


    dishonourUK

  • criticiseUK


    انتقاد از انگلستان

  • defile


    آلوده کردن