bracing
bracing - مهاربندی
adjective - صفت
UK :
US :
هوا یا هوا سرد است و به شما احساس بیداری و سلامتی می دهد
(از هوا) سرد و شاید باد، به گونه ای که شما را پر انرژی می کند
(of an activity) making you feel full of energy because it is done outside when the weather is cold and perhaps windy
(از یک فعالیت) که باعث می شود احساس کنید پر انرژی هستید، زیرا در بیرون انجام می شود، زمانی که هوا سرد و شاید باد باشد
تأثیر قوی بر روی حواس یا احساسات شما دارد
این عمل مهاربندی است که به پاها اجازه می دهد در حین چرخش رو به جلو کار کنند.
But carping apart Rattle's performance of the Brahms remains one of the most bracing and intelligent anywhere.
اما با جدا شدن از هم، عملکرد راتل از برامس یکی از قویترین و هوشمندانهترین عملکردها در همه جا باقی مانده است.
او تحقیر جن برای سیاستمداران را هم سخت و هم نگران کننده می دانست.
کتری در حال جوشیدن بود و او بوی تند تخم مرغ و بیکن را حس می کرد.
یک ضربدر مهاربندی تا استخر و سپس یک فرو رفتن در انتهای عمیق را امتحان کنید.
همانطور که اتفاق افتاد، ما هرگز بیش از یک نیروی مهارکننده 5 ملاقات نکردیم.
گردشگران توسط مناظر زیبا و آب و هوای مطبوع کوهستانی جذب می شوند.
a bracing musical experiment
یک آزمایش موسیقی قوی
نسیم تند اقیانوس
او در بایرز شک و تردیدی مانند شک و تردید خود را یافت.
هنک عاشق این بود که هوای دریا روی صورتش محکم شود.
زمانی که من جوان بودم، تنها چیزی که در مورد اوزون شنیدیم این بود که هوای دریا را مهار می کند.
طعم تند زنجبیل
مهار هوای دریا
هوای مطبوع به طرز عجیبی آماده بود.
هوای بالای تپه خنک و مطبوع بود.
یک باد مهارکننده
ما از یک پیاده روی آرام در ساحل لذت بردیم.
روز او با دویدن پرانتزی در امتداد کانال آغاز می شود.
یک شنای قوی صبح زود
فینال، تقویتکننده و هیجانانگیز، از ابتدا تا انتها خیرهکننده بود.
Starting life again as a single woman has been bracing, a little scary, but ultimately very good for me.
شروع دوباره زندگی به عنوان یک زن مجرد، کمی ترسناک، اما در نهایت برای من بسیار خوب بوده است.
envigoratingUK
نشاط آور انگلستان
invigoratingUS
نیروبخش ایالات متحده
refreshing
طراوت بخش
restorative
مقوی
reviving
احیا کردن
stimulating
تحریک کننده
tonic
جوان کننده
rejuvenating
سریع
brisk
سرد
ترد
crisp
energisingUK
energisingUK
انرژی دهنده ایالات متحده
energizingUS
نشاط آور
exhilarating
مستحکم کننده
fortifying
تازه
سالم
healthful
برانگیزاننده
rousing
نشاط بخش
uplifting
زنده کننده
enlivening
تقویت
rejuvenative
حیات بخش
strengthening
سودمند
vitalizing
صمیمی
beneficial
سلامت بخش
chilly
زنده
cordial
revitalisingUK
health-giving
احیای ایالات متحده
lively
revitalisingUK
revitalizingUS
tiring
خسته کننده
debilitating
ناتوان کننده
draining
تخلیه
exhausting
طاقت فرسا
fatiguing
خواب آور
soporific
مالیات دادن
taxing
تضعیف شدن
weakening
انرژی زا
enervating
دوستانه
داغ
پاسخگو
responsive
شیره زدن
sapping
معتدل
temperate
گرم
دشوار
سخت
arduous
مطالبه گر
سخت است
demanding
سختگیرانه
چالش برانگیز
exacting
خسته کننده انگلستان
strenuous
پر زحمت
challenging
تلاش کردن
gruellingUK
سنگین
onerous
تنبیه کردن
laborious
trying
burdensome
punishing
rigorous