dent
dent - فرورفتگی
verb - فعل
UK :
US :
یک ناحیه توخالی در سطح چیزی که معمولاً با برخورد چیزی به آن ایجاد می شود
کاهش مقدار چیزی
اگر چیزی فرورفتید یا اگر فرو رفت، آن را می زنید یا فشار می دهید تا سطح آن به سمت داخل خم شود.
آسیب رساندن یا آسیب رساندن به چیزی
یک علامت توخالی کوچک در سطح چیزی که در اثر فشار یا ضربه ایجاد می شود
ایجاد یک علامت توخالی کوچک در سطح چیزی
اگر اعتماد به نفس یا غرور کسی را خدشه دار کنید، باعث می شوید که اعتماد به نفس یا غرور کمتری داشته باشد
علامت کوچک و توخالی در سطح چیزی که در اثر فشار یا ضربه ایجاد می شود
به سرعت مشخص شد که این کلینیک حتی نمی تواند مشکلی را ایجاد کند.
اما به درختی برگشت و در سپر عقب ماشین یک فرورفتگی به جا گذاشت.
سکته مغزی چرچیل در ژوئن 1953 بر عملکرد دولت تأثیر گذاشت.
این به قدرت مطلق او ضربه می زند.
یانگ که توپ را کمی طولانی نگه داشته بود، بدون فرورفتگی از درون کیسه ها عبور کرد.
As they try to cut stocks, this is likely to make a big dent in orders to manufacturing industry and importers.
از آنجایی که آنها سعی می کنند سهام را کاهش دهند، احتمالاً این امر باعث کاهش سفارشات به صنعت تولید و واردکنندگان می شود.
یک فرورفتگی بزرگ در پانل و یک خراش در رنگ وجود داشت.
قاب عکس دارای خط و خش، فرورفتگی و آثاری بود که آن را قدیمی می کند.
در این برخورد قسمت عقب خودرو به شدت آسیب دیده است.
ماشین از یک طرف به شدت ضربه خورده بود.
به نظر می رسید که هیچ چیز نمی تواند اعتماد او را خدشه دار کند.
The experience failed to dent her confidence.
این تجربه نتوانست اعتماد او را خدشه دار کند.
رد شدن برای این کار غرور او را به شدت تضعیف کرد.
کالاهای ارزان از خارج از کشور می تواند فروش شرکت را به شدت کاهش دهد.
فرورفتگی در درب ماشین
چکشی را روی زمین انداختم و آن تخته کف را فرو کرد.
وقتی این کار را نگرفت، اعتماد به نفس او به شدت تضعیف شد.
او به ماشین من دوید و در آن فرو رفت.
میز را با چکش فرو کردم.
افسردگی
hollow
توخالی
indentation
تورفتگی
pit
گودال
dint
رنگ کردن
dip
شیب
concavity
تقعر
dimple
گودی
crater
دهانه
cavity
حفره
سوراخ
احساس؛ عقیده؛ گمان
indenture
قرارداد
recess
فرورفتگی
trough
از طریق
ding
دینگ
con-cavity
کاواک
crenel
کرنل
embrasure
در آغوش گرفتن
furrow
شیار
scallop
گوش ماهی
فرو رفتن
excavation
حفاری
جیب
scoop
اسکوپ
علامت
cleft
شکاف
basin
حوضه
vacuity
خلأ
void
خالی
pothole
چاله
bulge
برآمدگی
camber
کمبر
convexity
تحدب
jut
پرت کردن
projection
طرح ریزی
protrusion
متورم شدن
protuberance
دست انداز
overhang
توده
swell
قوز
bump
تپه
lump
تورم
hump
جامد
mound
رشد
swelling
برجستگی
برافروختگی
اتساع
prominence
اضافی
intumescence
غبغب
outgrowth
دفع
distention
غده
excess
طوفان
gibbosity
کفگیرک
excrescence
کوه
tuberosity
دستگیره
tumescence
بسته
carbuncle
tumefaction
ضعف
knob
closure
tumefaction
weakness
