mayhem

base info - اطلاعات اولیه

mayhem - ضرب وشتم

noun - اسم

/ˈmeɪhem/

UK :

/ˈmeɪhem/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mayhem] در گوگل
description - توضیح
  • an extremely confused situation in which people are very frightened or excited


    یک موقعیت بسیار گیج کننده که در آن مردم بسیار ترسیده یا هیجان زده هستند


  • وضعیتی که در آن نظم و کنترل کمی وجود دارد یا اصلا وجود ندارد

  • confused activity or excitement, sometimes involving destructive violence


    فعالیت یا هیجان گیج کننده، که گاهی اوقات شامل خشونت مخرب می شود

  • Just look at these cabins, and you forget traffic jams, mortgages and mayhem back home.


    فقط به این کابین ها نگاه کنید، راه بندان ها، وام های مسکن و آشفتگی در خانه را فراموش خواهید کرد.

  • If you're looking for ground-breaking mayhem, you got off at the wrong Greyhound stop.


    اگر به دنبال یک ضرب و شتم پیشرو هستید، در ایستگاه Greyhound اشتباهی پیاده شده اید.

  • From these it is clear that the star created mayhem in any recording studio.


    از اینها مشخص است که ستاره در هر استودیوی ضبط آشفتگی ایجاد کرد.

  • Everything had gone from mayhem to a somber, peculiar hush.


    همه چیز از ضرب وشتم به یک سکوت غم انگیز و عجیب و غریب تبدیل شده بود.

  • He wants to sit next to her while facing a big screen and being transported by big-budget suspense or mayhem.


    او می‌خواهد در کنار او بنشیند در حالی که روبه‌روی یک صفحه نمایش بزرگ است و توسط تعلیق یا ضرب و شتم با بودجه کلان حمل می‌شود.

  • The new rules are meant to prevent mayhem on school enrollment days.


    قوانین جدید به منظور جلوگیری از ایجاد مزاحمت در روزهای ثبت نام مدارس است.

  • Meanwhile over the top sings Mel, clearer and truer than before apparently blissfully unaware of the unholy mayhem beneath her.


    در همین حال، مل می‌خواند، واضح‌تر و واقعی‌تر از قبل، و ظاهراً به طرز سعادتمندانه‌ای از هیاهوی نامقدس زیر خود بی‌اطلاع است.

  • Initially this three-way conflict wreaked mayhem.


    در ابتدا، این درگیری سه جانبه باعث ایجاد آشوب شد.

example - مثال
  • There was absolute mayhem when everyone tried to get out at once.


    زمانی که همه سعی کردند به یکباره از آن خارج شوند، آشفتگی مطلق وجود داشت.

  • It only takes a few stupid people to create mayhem in a crowd.


    فقط به چند نفر احمق نیاز است تا در یک جمعیت آشوب ایجاد کنند.

  • The gales caused mayhem across much of the country.


    این طوفان باعث ایجاد آشوب در بسیاری از نقاط کشور شد.

  • The terrorists brought mayhem to the crowded shopping area.


    تروریست ها هرج و مرج را به منطقه شلوغ خرید آوردند.

  • With 20 kids running around and only two adults to supervise, it was complete mayhem.


    با 20 کودک در حال دویدن و تنها دو بزرگسال برای نظارت، این یک شکست کامل بود.


  • فیلم شامل حجم قابل توجهی از خشونت و ضرب و شتم است.

synonyms - مترادف
  • chaos


    آشوب

  • turmoil


    آشفتگی


  • بی نظمی


  • گیجی

  • tumult


    غوغا

  • uproar


    هیاهو

  • pandemonium


    تختخواب

  • commotion


    اختلال

  • bedlam


    هولابالو

  • disturbance


    هرج و مرج

  • hullabaloo


    ویرانی

  • anarchy


    مشکل

  • havoc


    شورش


  • سازماندهی بریتانیا

  • riot


    بی سازمانی ایالات متحده

  • disorganisationUK


    گرداب

  • disorganizationUS


    شکستگی ها

  • maelstrom


    جنون

  • fracas


    دیوانه خانه

  • madness


    خشونت

  • madhouse


    تخریب


  • بی نظمی وحشی


  • همه جهنم شکسته

  • wild disarray


    کله پاچه


  • furoreUK

  • hubbub


    تند تند

  • furoreUK


    furorUS

  • hurly-burly


    سر و صدا

  • furorUS


  • ruckus


  • upheaval


antonyms - متضاد
  • calm


    آرام

  • harmony


    هماهنگی


  • سفارش


  • صلح


  • ساکت


  • سکوت

  • tranquillityUK


    آرامش انگلستان

  • tranquilityUS


    آرامش ایالات متحده

  • calmness


    آرامش

  • organizationUS


    سازمان ایالات متحده

  • organisationUK


    سازمان انگلستان

  • stillness


    سکون

  • happiness


    شادی


  • سیستم

  • repose


    آرام گرفتن


  • ثبات


  • توافق

  • peacefulness


    سهولت


  • کنترل


  • خونسردی

  • composure


    لذت


  • قانونمندی

  • lawfulness


    انضباط

  • quietness


    قانون


  • قانون و نظم

  • law


    نظم و ترتیب


  • آراستگی

  • orderliness


    ساکت کردن

  • quietude


  • decorum


  • hush


لغت پیشنهادی

recognizes

لغت پیشنهادی

calmly

لغت پیشنهادی

plan