mayhem
mayhem - ضرب وشتم
noun - اسم
UK :
US :
یک موقعیت بسیار گیج کننده که در آن مردم بسیار ترسیده یا هیجان زده هستند
وضعیتی که در آن نظم و کنترل کمی وجود دارد یا اصلا وجود ندارد
فعالیت یا هیجان گیج کننده، که گاهی اوقات شامل خشونت مخرب می شود
فقط به این کابین ها نگاه کنید، راه بندان ها، وام های مسکن و آشفتگی در خانه را فراموش خواهید کرد.
اگر به دنبال یک ضرب و شتم پیشرو هستید، در ایستگاه Greyhound اشتباهی پیاده شده اید.
از اینها مشخص است که ستاره در هر استودیوی ضبط آشفتگی ایجاد کرد.
Everything had gone from mayhem to a somber, peculiar hush.
همه چیز از ضرب وشتم به یک سکوت غم انگیز و عجیب و غریب تبدیل شده بود.
He wants to sit next to her while facing a big screen and being transported by big-budget suspense or mayhem.
او میخواهد در کنار او بنشیند در حالی که روبهروی یک صفحه نمایش بزرگ است و توسط تعلیق یا ضرب و شتم با بودجه کلان حمل میشود.
قوانین جدید به منظور جلوگیری از ایجاد مزاحمت در روزهای ثبت نام مدارس است.
Meanwhile over the top sings Mel, clearer and truer than before apparently blissfully unaware of the unholy mayhem beneath her.
در همین حال، مل میخواند، واضحتر و واقعیتر از قبل، و ظاهراً به طرز سعادتمندانهای از هیاهوی نامقدس زیر خود بیاطلاع است.
در ابتدا، این درگیری سه جانبه باعث ایجاد آشوب شد.
زمانی که همه سعی کردند به یکباره از آن خارج شوند، آشفتگی مطلق وجود داشت.
فقط به چند نفر احمق نیاز است تا در یک جمعیت آشوب ایجاد کنند.
این طوفان باعث ایجاد آشوب در بسیاری از نقاط کشور شد.
تروریست ها هرج و مرج را به منطقه شلوغ خرید آوردند.
با 20 کودک در حال دویدن و تنها دو بزرگسال برای نظارت، این یک شکست کامل بود.
فیلم شامل حجم قابل توجهی از خشونت و ضرب و شتم است.
chaos
آشوب
turmoil
آشفتگی
بی نظمی
گیجی
tumult
غوغا
uproar
هیاهو
pandemonium
تختخواب
commotion
اختلال
bedlam
هولابالو
disturbance
هرج و مرج
hullabaloo
ویرانی
anarchy
مشکل
havoc
شورش
سازماندهی بریتانیا
riot
بی سازمانی ایالات متحده
disorganisationUK
گرداب
disorganizationUS
شکستگی ها
maelstrom
جنون
fracas
دیوانه خانه
madness
خشونت
madhouse
تخریب
بی نظمی وحشی
همه جهنم شکسته
wild disarray
کله پاچه
furoreUK
hubbub
تند تند
furoreUK
furorUS
hurly-burly
سر و صدا
furorUS
ruckus
upheaval
calm
آرام
harmony
هماهنگی
سفارش
صلح
ساکت
سکوت
tranquillityUK
آرامش انگلستان
tranquilityUS
آرامش ایالات متحده
calmness
آرامش
organizationUS
سازمان ایالات متحده
organisationUK
سازمان انگلستان
stillness
سکون
happiness
شادی
سیستم
repose
آرام گرفتن
ثبات
توافق
peacefulness
سهولت
کنترل
خونسردی
composure
لذت
قانونمندی
lawfulness
انضباط
quietness
قانون
قانون و نظم
نظم و ترتیب
آراستگی
orderliness
ساکت کردن
quietude
decorum
hush
