superiority
superiority - برتری
noun - اسم
UK :
US :
کیفیت بهتر، ماهرتر، قدرتمندتر و غیره نسبت به افراد یا چیزهای دیگر
نگرشی که نشان می دهد شما فکر می کنید بهتر از دیگران هستید - برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
این واقعیت که یک شخص یا چیز بهتر، قوی تر و غیره از دیگری است
یک رفتار ناخوشایند که یک فرد زمانی که فکر می کند بهتر از دیگران است، دارد
وضعیت داشتن رتبه یا موقعیت اجتماعی بالاتر از دیگران
کیفیت بهتر از حد متوسط یا بهتر از سایر هم نوعان
نمادها رنگی از برتری زنانه داشتند، هاله ای از قدرت گسترده که بدیهی تلقی می شد.
In other words, Schott gives smart folks the air of superiority they paid all that college tuition to obtain.
به عبارت دیگر، شات به افراد باهوش حال و هوای برتری می دهد که برای دریافت آن تمام شهریه دانشگاه را پرداخت کردند.
Machismo is an exaggerated cult of virility which expresses itself in male assertions of superiority over females, and competition between men.
Machismo یک فرقه اغراق آمیز از مردانگی است که خود را در اظهارات مردانه مبنی بر برتری بر زنان و رقابت بین مردان نشان می دهد.
احساس حقارت در حالت دفاعی به احساس برتری تبدیل می شود.
Thirdly in the eyes of the regime victory demonstrates the superiority of Marxist ethics over the bourgeois variety.
ثالثاً در چشم رژیم، پیروزی نشان دهنده برتری اخلاق مارکسیستی بر انواع بورژوایی است.
این برتری کشتی های جنگی آهنی را نسبت به کشتی های چوبی به نمایش گذاشت.
برتری سیستم مکینتاش باعث جلب توجه افراد می شود.
برتری این سیستم عامل
داشتن برتری دریایی/هوایی (= کشتی/هواپیما بیشتر از دشمن)
ما باید از برتری خود در تعداد استفاده کنیم.
برتری آشکار تکنولوژیکی این شرکت نسبت به رقبای خود
با هوای برتری صحبت می کرد.
فرانسه برای مدت طولانی در این زمینه از برتری چشمگیری برخوردار بود.
The use of the words ‘modern’ and ‘old’ is not meant to imply the superiority of one over the other.
استفاده از کلمات مدرن و قدیمی به معنای برتری یکی بر دیگری نیست.
تیم آنها باید برتری استرالیا را در سال های اخیر اعتراف کند.
رانندگی با جگوار به او احساس برتری بدون زحمت می داد.
در چهرهاش یک برتری از خود راضی بود.
تیم استرالیا خیلی زود برتری خود را نسبت به حریف نشان داد.
حس برتری او باعث می شود که او بسیار محبوب نباشد.
تبلیغات برای نشان دادن برتری یک محصول نسبت به رقبا طراحی شده است.
supremacy
برتری
dominance
تسلط
ascendancy
غلبه
predominance
مزیت - فایده - سود - منفعت
حاشیه، غیرمتمرکز
primacy
رهبری
تعالی
برجستگی
transcendence
قدرت
eminence
تقدم
preeminence
لیاقت
preponderance
اشرافیت
vantage
دست بالا
دست شلاق
کیفیت بهتر
paramountcy
کنترل
precedence
سلطه
preponderancy
تاب خوردن
prepotency
primeness
meliority
nobility
predomination
pre-eminence
whip hand
dominion
sway
inferiority
حقارت
disadvantage
عیب
imperfection
نقص
impotence
ناتوانی جنسی
incapacity
ناتوانی
subservience
اطاعت
weakness
ضعف
yielding
تسلیم شدن
surrender
تابعیت
subordination
ارسال
powerlessness
ناکارآمدی
submission
انقیاد
impotency
فروتنی
inefficiency
نوکری
subjugation
عجز
modesty
دموکراسی
servility
ذیل
subjection
خارج از
inability
