avail

base info - اطلاعات اولیه

avail - فایده

noun - اسم

/əˈveɪl/

UK :

/əˈveɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [avail] در گوگل
description - توضیح

  • استفاده، هدف، مزیت یا سود


  • کمک کردن یا مفید بودن برای کسی یا چیزی


  • استفاده از چیزی

  • This is a misconception that forest ecologists have for years been at pains to correct but to little avail.


    این تصور اشتباهی است که بوم‌شناسان جنگل سال‌ها در تلاش برای تصحیح آن بوده‌اند، اما فایده چندانی نداشته است.

  • I bombarded the War Office and importuned the Red Cross; but all to no avail.


    من دفتر جنگ را بمباران کردم و صلیب سرخ را وارد کردم. اما همه بی فایده است


  • یک جامعه بین المللی که به طور فزاینده ای نگران می شود نیز زنگ خطر را به صدا درآورد، اما فایده ای نداشت.

  • I have been looking for a recipe for sometime now but to no avail.


    من مدتی بود که دنبال دستور غذا می گشتم اما فایده ای نداشت.

  • He rebooted my system several times, but to no avail.


    او چندین بار سیستم من را راه اندازی مجدد کرد، اما فایده ای نداشت.

  • Reverend Jones had asked Mrs Cooper to return to the flock, to no avail.


    کشیش جونز از خانم کوپر خواسته بود به گله بازگردد، اما فایده ای نداشت.

  • The mist also shrouded the fish and we thrashed away mightily, to no avail.


    غبار ماهی را نیز پوشانده بود و ما با قدرت به زمین زدیم، اما فایده ای نداشت.

  • But effort and reason were to no avail.


    اما تلاش و دلیل فایده ای نداشت.

example - مثال
  • Your ability to argue is of little avail if the facts are wrong.


    اگر حقایق اشتباه باشد، توانایی شما در بحث کردن سود چندانی ندارد.

  • The doctors tried everything to keep him alive but to no avail.


    پزشکان تمام تلاش خود را کردند تا او را زنده نگه دارند اما فایده ای نداشت.

  • They worked hard to win the project but all to no avail.


    آنها برای برنده شدن در این پروژه سخت کار کردند اما همه آنها بی فایده بودند.

  • We tried to persuade her not to resign, but to no avail (= did not succeed).


    ما سعی کردیم او را متقاعد کنیم که استعفا ندهد، اما فایده ای نداشت (= موفق نشد).

  • My attempts to improve the situation were of little/no avail.


    تلاش‌های من برای بهبود وضعیت بی‌فایده بود.

  • Our efforts availed us nothing (= did not help).


    تلاش های ما هیچ فایده ای برای ما نداشت (= کمکی نکرد).

  • Over a thousand learners have already availed the opportunity to study at our college.


    بیش از هزار زبان آموز از این فرصت برای تحصیل در کالج ما استفاده کرده اند.

  • To avail this offer please click here.


    برای استفاده از این پیشنهاد لطفا اینجا را کلیک کنید.

synonyms - مترادف
  • use


    استفاده کنید


  • سود


  • سودمندی

  • usefulness


    مفید بودن


  • سرویس


  • مزیت - فایده - سود - منفعت


  • خوب


  • کمک


  • مسافت پیموده شده

  • mileage


    کسب کردن


  • اثربخشی

  • effectiveness


    معاونت


  • حساب

  • aid


    اثر


  • قابلیت سرویس دهی

  • efficacy


    هدف

  • serviceability


    جایزه


  • ارزش

  • serviceableness


    شایستگی

  • reward


    راحتی


  • علاقه

  • helpfulness


    عملی بودن


  • عملکرد

  • merit


    مصلحت

  • convenience


    تناسب اندام


  • practicality


  • functionality


  • expediency


  • advantageousness



antonyms - متضاد
  • uselessness


    بی فایده بودن

  • worthlessness


    بی ارزشی

  • inappropriateness


    نامناسب بودن

  • disadvantage


    عیب

  • disutility


    بی مصرفی


  • ضرر - زیان

  • weakness


    ضعف

  • inefficiency


    ناکارآمدی

  • hindrance


    مانع

  • handicap


    معلول

  • unsuitability


  • inutility


لغت پیشنهادی

anesthesiology

لغت پیشنهادی

bodysurfed

لغت پیشنهادی

audibly