boilerplate

base info - اطلاعات اولیه

boilerplate - تکرار واضحات

noun - اسم

/ˈbɔɪlərpleɪt/

UK :

/ˈbɔɪləpleɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [boilerplate] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The document is mostly boilerplate.


    سند اکثرا دیگ بخار است.

  • a boilerplate letter


    یک نامه دیگ بخار

  • The lyrics are boilerplate and uninspiring.


    اشعار بی‌نظیر و غیر الهام‌بخش هستند.

  • The contract was 50 pages of boilerplate.


    قرارداد 50 صفحه دیگ بخار بود.

  • She displayed her boilerplate politically correct attitudes on race free speech and peace.


    او نگرش های سیاسی درست خود را در مورد نژاد، آزادی بیان و صلح نشان داد.

synonyms - مترادف
  • boilerplate code


    کد دیگ بخار

antonyms - متضاد

  • منحصر بفرد

  • exclusive


    انحصاری


  • کلاسیک


  • ضروری است

  • exceptional


    استثنایی

  • exemplary


    نمونه


  • خارق العاده


  • ایده آل


  • مدل


  • رمان

  • prototypical


    نمونه اولیه

  • quintessential


    اساسی

  • singular


    مفرد


  • خاص


  • معمول


  • نهایی

  • unequalledUK


    بی رقیب انگلستان

  • unparalleled


    بی نظیر

  • unprecedented


    بی سابقه

  • incomparable


    غیر قابل مقایسه

  • inimitable


    تکرار نشدنی

  • irreplaceable


    غیر قابل تعویض

  • matchless


    بی همتا

  • one-off


    یکباره

  • standout


    برجسته

  • unequaledUS


    ایالات متحده بی نظیر

  • unmatched


    بی رقیب ایالات متحده

  • unrivaledUS


    فراتر از مقایسه


  • فوق العاده

  • extraordinaire


    یک نوع


لغت پیشنهادی

enabler

لغت پیشنهادی

apotropaic

لغت پیشنهادی

waited