bottleneck
bottleneck - تنگنا
noun - اسم
UK :
US :
مکانی در جاده ای که تردد در آن به راحتی امکان پذیر نیست، به طوری که تأخیر زیادی وجود دارد
تاخیر در یک مرحله از یک فرآیند که کل فرآیند را طولانی تر می کند
تاخیر در یک مرحله از فرآیند که کل فرآیند را کندتر و دشوارتر می کند
a place where a road becomes narrow or a place where there is often a lot of traffic causing the traffic to slow down or stop
مکانی که در آن جاده باریک می شود، یا مکانی که اغلب ترافیک زیادی وجود دارد و باعث کاهش سرعت یا توقف ترافیک می شود.
مشکلی که پیشرفت را به تاخیر می اندازد
بخشی از جاده که در آن ترافیک به کندی در جریان است
تنگنا نیز هرگونه تاخیر است
مشکلی که یک فرآیند را به تاخیر می اندازد یا از ادامه آن جلوگیری می کند
همیشه یک گلوگاه وجود دارد زیرا فقط دو نفر همه برنامه ها را بررسی می کنند.
علاقه مندان به کامپیوتر این را تنگنا می نامند.
این امر باعث ایجاد تنگناهایی شد که به نوبه خود منجر به کاهش تولید صنعتی شد.
اگر افراد بیشتری را در تولید استخدام نکنیم، چند ماه دیگر با گلوگاه بزرگی مواجه خواهیم شد.
These or a hundred other weaknesses or incompatibilities in computer systems, create information bottlenecks at crucial times.
اینها یا صدها ضعف یا ناسازگاری دیگر در سیستمهای رایانهای، گلوگاههای اطلاعاتی را در مواقع حساس ایجاد میکنند.
Internet bottlenecks and overloaded servers at popular Web sites can still create substantial delays.
تنگناهای اینترنت و بارگذاری بیش از حد سرورها در وبسایتهای محبوب همچنان میتوانند تاخیرهای قابل توجهی ایجاد کنند.
او اشاره کرد که گلوگاه مشتری/سرور ناشی از زمان توسعه است.
They discovered that bottleneck after bottleneck arose from extreme specialization within the department.
آنها دریافتند که گلوگاه پشت سر هم از تخصص افراطی در دپارتمان سرچشمه می گیرد.
یکی از تنگناها برای مدیریت کلید PGPis.
ماشینهای بستهبندی اتوماتیک باید در این فرآیند از تنگناها خلاص شوند.
او در خارج از شهر رانندگی کرد تا از تنگنا در مرکز جلوگیری کند.
یک گلوگاه ترافیک
مخالفان استدلال می کنند که چراغ های راهنمایی باعث ایجاد گلوگاه در تقاطع می شود.
to create/eliminate bottlenecks in the manufacturing process
برای ایجاد/حذف تنگناها در فرآیند تولید
کار ساخت و ساز باعث ایجاد گلوگاه در مرکز شهر شده است.
آیا راهی برای دور زدن این تنگنای بوروکراتیک وجود دارد؟
ترافیک باعث ایجاد گلوگاه در I-75 شده است.
Bureaucratic bottlenecks delayed the project’s start.
تنگناهای بوروکراتیک شروع پروژه را به تاخیر انداخت.
پیشبینی میشود که قانون جدید تا پایان سال به تصویب برسد، بدون گلوگاه قانونی.
وی از این اداره خواست تا گلوگاه ها را شناسایی و رفع کند.
a major/huge bottleneck
یک گلوگاه بزرگ/بزرگ
jam
مربا
logjam
logjam
congestion
تراکم، شلوغی
snarl
غرغر کردن
gridlock
بن بست
backup
پشتیبان گیری
tailback
پشت دم
blockage
انسداد
obstruction
توقف
stoppage
مسدود کردن
holdup
گرفتگی
مانع
clog
محدودیت
خرخر کردن
نگه داشتن
snarl-up
بستن
hold-up
جم آپ
tie-up
راهبندان
jam-up
دسترسی محدود
traffic jam
ازدحام بیش از حد
restricted access
شلوغی
overcrowding
صف
crowding
اوباش
blocking
انباشته شدن
queue
پارازیت
clogging
راه بند
mobbing
cramming
jamming
crowdedness
roadblock
