federation

base info - اطلاعات اولیه

federation - فدراسیون

noun - اسم

/ˌfedəˈreɪʃn/

UK :

/ˌfedəˈreɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [federation] در گوگل
description - توضیح
  • a group of organizations, clubs, or people that have joined together to form a single group


    گروهی از سازمان‌ها، باشگاه‌ها یا افرادی که برای تشکیل یک گروه به هم پیوسته‌اند


  • گروهی از ایالت ها که به هم پیوسته اند تا یک گروه واحد را تشکیل دهند

  • when groups of people states etc join together to form a larger group


    زمانی که گروه‌هایی از مردم، ایالت‌ها و غیره به هم می‌پیوندند و گروه بزرگ‌تری را تشکیل می‌دهند

  • a group of organizations, clubs, or people that have joined together to form a single group to represent their interests, and often used in the names of professional associations and TRADE UNIONs


    گروهی از سازمان‌ها، باشگاه‌ها یا افرادی که برای تشکیل یک گروه واحد برای نمایندگی منافع خود به هم پیوسته‌اند و اغلب به نام انجمن‌های حرفه‌ای و اتحادیه‌های کارگری استفاده می‌شوند.


  • گروهی از سازمان ها، کشورها، مناطق و غیره که برای تشکیل یک سازمان یا دولت بزرگتر به هم پیوسته اند

  • a group of organizations, countries, regions, etc. that have joined together to form a larger organization or government


    عمل تشکیل فدراسیون

  • the act of forming a federation


    گروهی از سازمان ها، ایالت ها و غیره که برای تشکیل یک سازمان یا دولت بزرگتر متحد شده اند

  • a group of organizations, states, etc., that have united to form a larger organization or government


    گروهی از سازمان ها، مناطق، کشورها و غیره که برای تشکیل یک سازمان یا دولت بزرگتر به هم پیوسته اند

  • a group of organizations, regions, countries, etc. that have joined together to form a larger organization or government


    اتاق بازرگانی و Telcom Ventures، به سرعت در حال تشکیل فدراسیونی از اتاق های بازرگانی ایالتی و محلی در سراسر کشور هستند.

  • Chamber of Commerce and Telcom Ventures, is rapidly assembling a federation of state and local chambers of commerce across the country.


    این سوال خطاب به یک انجمن یا فدراسیون نیست.

  • That question is not addressed to an association or a federation.


    کمتر از بیست و پنج ایالت فدراسیون هستند، اما این گروه تقریباً نیمی از مساحت زمین را در بر می گیرد.

  • Fewer than twenty-five states are federations, but this group includes nearly one-half of the land area of the world.


    از قضا، این یکی از اولین پخش هایی بود که از زمان فروپاشی آن در سال گذشته به کل فدراسیون گسترش یافت.

  • Ironically, it was one of the first broadcasts which extended to the entire federation since its collapse last year.


    فدراسیون ژیمناستیک ایالات متحده در ایندیاناپولیس

  • the U.S. Gymnastics Federation in Indianapolis


    فدراسیون ملی استادان سازان

  • the National Federation of Master Builders


    او اکنون رئیس فدراسیون المپیک بریتانیا است.

  • He is now chairman of the British Olympic Federation.


    ملت ها و گروه های قومی، به طور مشابه، حداقل در داخل فدراسیون شوروی از حقوق مساوی برخوردار خواهند بود.

  • Nations and ethnic groups, similarly would have equal rights, at least within the Soviet federation.


    پرونده او توسط فدراسیون معلمان شیکاگو حمایت شد.

  • Her case was supported by the Chicago Teachers Federation.


    این معاهده، مرزبندی اختیارات بین فدراسیون و جمهوری‌های تشکیل‌دهنده را به عنوان عنصری از قانون اساسی جدید تعریف کرد.

  • The Treaty defined the demarcation of powers between the federation and the constituent republics as a component element of the new Constitution.


    تعادل این فدراسیون ها جنبشی است.

  • The balance of these federations is kinetic.


    دو فدراسیون نسبتا نزدیک با هم کار کرده اند.

  • The two federations have worked together fairly closely.


example - مثال
  • the Russian Federation


    فدراسیون روسیه

  • the International Tennis Federation


    فدراسیون بین المللی تنیس

  • Australia's centenary of federation in 2001


    صدمین سالگرد فدراسیون استرالیا در سال 2001

  • The federation broke up in 1989.


    این فدراسیون در سال 1989 از هم پاشید.

  • the six republics in the federation


    شش جمهوری در فدراسیون

  • Australia is a federation of six states and several territories.


    استرالیا یک فدراسیون متشکل از شش ایالت و چندین قلمرو است.

  • He urged them to remain within the federation.


    او از آنها خواست که در فدراسیون بمانند.

  • The trade union federation has called for a national strike.


    فدراسیون اتحادیه های کارگری خواستار اعتصاب سراسری شده است.

  • The Scottish Landowners' Federation completely condemned the practice.


    فدراسیون زمین داران اسکاتلند این عمل را کاملا محکوم کرد.

  • the International Federation of Football Clubs


    فدراسیون بین المللی باشگاه های فوتبال

  • the British Athletics Federation


    فدراسیون دو و میدانی بریتانیا

  • a federation of over 3 000 organizations


    فدراسیونی متشکل از بیش از 3000 سازمان

  • They were now ready to create a national labour federation.


    آنها اکنون آماده ایجاد یک فدراسیون ملی کارگری بودند.

  • He proposed a loose federation of small local groups.


    او یک فدراسیون آزاد از گروه های کوچک و محلی را پیشنهاد کرد.

  • the Russian federation


    فدراسیون شش ایالت اصلی استرالیا در سال 1901 تشکیل شد.

  • The federation of the six original Australian states took place in 1901.


    او با فدراسیون اروپایی مخالف است.

  • He's against European federation.


    کانادا فدراسیونی از استان ها و مناطق است.

  • Canada is a federation of provinces and territories.


    ایالات متحده یک فدراسیون متشکل از 50 ایالت جداگانه است.

  • The United States is a federation of 50 individual states.


synonyms - مترادف

  • اتحادیه


  • لیگ


  • اتحاد


  • اتحاد. اتصال


  • ائتلاف


  • گروه

  • confederation


    کنفدراسیون

  • organisationUK


    سازمان انگلستان

  • organizationUS


    سازمان ایالات متحده

  • consortium


    کنسرسیوم


  • ترکیبی

  • syndicate


    سندیکا


  • شراکت

  • confederacy


    ترکیب کردن


  • صنفی

  • guild


    توده

  • bloc


    ادغام

  • amalgamation


    محور

  • axis


    حلقه


  • مسدود کردن


  • سودمندی

  • sodality


    دسته


  • تعاونی

  • cooperative


    خدمه


  • لباس

  • outfit


    اوباش

  • mob


    طرفدار

  • entente


    جمعیت


  • استخر



antonyms - متضاد
  • disunion


    جدایی


  • تقسیم

  • separation


    جدایش، جدایی

  • severance


    فراق

  • parting


    قطع ارتباط

  • disconnection


    کناره گیری

  • detachment


    شکاف

  • breakup


    انحلال


  • تقسیم بندی

  • dissolution


    شقاق

  • partition


    بریدگی

  • schism


    شخصی

  • scission


    تفکیک


  • طلاق

  • disassociation


    یکی


  • تقسیم کردن

  • one


    تعارض

  • splitting


    تضاد

  • splitting up


    تضعیف شدن


  • پراکندگی

  • antagonism


    نفاق

  • weakening


    زنگ تفريح

  • dispersal


    جداسازی

  • break-up


    از هم گسیختگی

  • disunity


    جدا کردن


  • اختلاف

  • segregation


    تقسيم كردن

  • disjuncture


  • sundering


  • disseverance


  • dividing


لغت پیشنهادی

outnumber

لغت پیشنهادی

masterminding

لغت پیشنهادی

volume