lob
lob - لوب
noun - اسم
UK :
US :
پرتاب کردن چیزی به جایی، به خصوص روی دیوار، حصار و غیره
لگد زدن یا ضربه زدن به توپ در یک منحنی آهسته بالا، به ویژه در بازی تنیس یا فوتبال
پرتاب کردن چیزی به طوری که در یک منحنی در هوا بالا برود
(in some sports) to hit kick or throw the ball high in the air so that it goes over the head of your opponent
(در برخی از ورزش ها) ضربه زدن، لگد زدن، یا پرتاب توپ در بالا در هوا به طوری که از بالای سر حریف شما برود.
ضربه بلند و منحنی یک توپ
ضربه زدن یا پرتاب کردن چیزی، esp. یک توپ، در یک منحنی بالا
یک نفر کتابی را به سمت من زد و به صورتم برخورد کرد.
میتوانید یک بمب آتشزا را از پنجره بیرون بیاورید.
بچههای محلی قوطیهای خالی آبجو را روی حصار ما میچرخانند.
Armies that ran out of rocks for their catapults would sometimes lob live lepers into besieged towns to scare the inhabitants.
ارتش هایی که برای منجنیق هایشان سنگ تمام می شد، گاهی جذامیان زنده را به شهرهای محاصره شده می بردند تا ساکنان را بترسانند.
سلز اعتراف میکند که نمیتواند برای نجات جانش به خوبی لوب کند یا خدمت کند.
می توانستیم توپ را به سمت کاترینا و لیزا بزنیم.
The first goal he scored in the famous Burnley game was really something special he lobs the goalie from miles out.
اولین گلی که در بازی معروف برنلی به ثمر رساند واقعاً چیز خاصی بود، او از کیلومترها دور دروازه بان را لو می دهد.
O'Connell از یک پاس بد به عقب استفاده کرد تا برنده را از بین ببرد.
لوب بازی کردن
پلیس شروع به زدن (= پرتاب) گاز اشک آور به میان جمعیت کرد.
The goalkeeper had come out of the goal and Webster lobbed the ball over his head into the empty net.
دروازه بان از دروازه بیرون آمده بود و وبستر توپ را روی سرش وارد دروازه خالی کرد.
جونز ضربه ای زیبا روی سر حریفش زد.
اسمیت یک پاس عالی از روی سبد به واتکینز زد.
fling
پرت کردن
گام صدا
پرت كردن
پرتاب کردن
hurl
راه اندازی
زیر شیروانی
loft
قالب
دور انداختن
chuck
پوست انداختن
pelt
خجالتی
shy
زنجیر
sling
تلنگر
flip
بالا بردن
heave
سوق دادن
propel
منجنیق
catapult
خط تیره
dash
آتش
تند زدن
hurtle
بلند کردن
گیره
peg
کاسه
بانگ
bung
وادار کردن
impel
پروژه
اجازه پرواز با
ارسال
اجازه پرواز
شلیک
هوی
hoy
بیش
bish