lob

base info - اطلاعات اولیه

lob - لوب

noun - اسم

/lɑːb/

UK :

/lɒb/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lob] در گوگل
description - توضیح

  • پرتاب کردن چیزی به جایی، به خصوص روی دیوار، حصار و غیره


  • لگد زدن یا ضربه زدن به توپ در یک منحنی آهسته بالا، به ویژه در بازی تنیس یا فوتبال


  • پرتاب کردن چیزی به طوری که در یک منحنی در هوا بالا برود


  • (در برخی از ورزش ها) ضربه زدن، لگد زدن، یا پرتاب توپ در بالا در هوا به طوری که از بالای سر حریف شما برود.

  • a high curving hit of a ball


    ضربه بلند و منحنی یک توپ

  • to hit or throw something esp. a ball in a high curve


    ضربه زدن یا پرتاب کردن چیزی، esp. یک توپ، در یک منحنی بالا

  • Someone lobbed a book at me and it hit me in the face.


    یک نفر کتابی را به سمت من زد و به صورتم برخورد کرد.

  • You can lob a firebomb through the window.


    می‌توانید یک بمب آتش‌زا را از پنجره بیرون بیاورید.

  • Local kids keep lobbing empty beer cans over our fence.


    بچه‌های محلی قوطی‌های خالی آبجو را روی حصار ما می‌چرخانند.

  • Armies that ran out of rocks for their catapults would sometimes lob live lepers into besieged towns to scare the inhabitants.


    ارتش هایی که برای منجنیق هایشان سنگ تمام می شد، گاهی جذامیان زنده را به شهرهای محاصره شده می بردند تا ساکنان را بترسانند.

  • Seles admits she can't lob or serve very well to save her life.


    سلز اعتراف می‌کند که نمی‌تواند برای نجات جانش به خوبی لوب کند یا خدمت کند.

  • We could lob the ball in to Katrina and Lisa.


    می توانستیم توپ را به سمت کاترینا و لیزا بزنیم.

  • The first goal he scored in the famous Burnley game was really something special he lobs the goalie from miles out.


    اولین گلی که در بازی معروف برنلی به ثمر رساند واقعاً چیز خاصی بود، او از کیلومترها دور دروازه بان را لو می دهد.

  • O'Connell seized on a bad back-pass to lob the winner.


    O'Connell از یک پاس بد به عقب استفاده کرد تا برنده را از بین ببرد.

example - مثال
  • to play a lob


    لوب بازی کردن

  • Police started lobbing (= throwing) tear gas canisters into the crowd.


    پلیس شروع به زدن (= پرتاب) گاز اشک آور به میان جمعیت کرد.

  • The goalkeeper had come out of the goal and Webster lobbed the ball over his head into the empty net.


    دروازه بان از دروازه بیرون آمده بود و وبستر توپ را روی سرش وارد دروازه خالی کرد.

  • Jones hit a beautiful lob over his opponent's head.


    جونز ضربه ای زیبا روی سر حریفش زد.

  • Smith lobbed a perfect pass over the basket to Watkins.


    اسمیت یک پاس عالی از روی سبد به واتکینز زد.

synonyms - مترادف
  • fling


    پرت کردن


  • گام صدا


  • پرت كردن


  • پرتاب کردن

  • hurl


    راه اندازی


  • زیر شیروانی

  • loft


    قالب


  • دور انداختن

  • chuck


    پوست انداختن

  • pelt


    خجالتی

  • shy


    زنجیر

  • sling


    تلنگر

  • flip


    بالا بردن

  • heave


    سوق دادن

  • propel


    منجنیق

  • catapult


    خط تیره

  • dash


    آتش


  • تند زدن

  • hurtle


    بلند کردن


  • گیره

  • peg


    کاسه


  • بانگ

  • bung


    وادار کردن

  • impel


    پروژه


  • اجازه پرواز با


  • ارسال


  • اجازه پرواز


  • شلیک


  • هوی

  • hoy


    بیش

  • bish


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

sides

لغت پیشنهادی

regulates

لغت پیشنهادی

bazooka