tastes

base info - اطلاعات اولیه

tastes - سلیقه ها

N/A - N/A

teɪst

UK :

teɪst

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [tastes] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I love the taste of garlic.


    من عاشق طعم سیر هستم.

  • Olives are usually an acquired taste (= you only like them after you have become familiar with their taste).


    زیتون معمولاً یک طعم اکتسابی است (= فقط پس از آشنایی با طعم آنها دوست دارید).


  • هنگام سرماخوردگی اغلب حس چشایی خود را از دست می دهید.

  • She came home from Europe with a taste for art and the finer things in life.


    او با ذوق هنر و چیزهای زیباتر زندگی از اروپا به خانه آمد.

  • Have a taste of the sauce and tell me if it needs salt.


    سس رو بچشید و بگید به نمک نیاز داره.

  • I'm not really into new cars - old vintage cars are more to my taste (= what I like).


    من واقعاً به ماشین‌های جدید علاقه‌ای ندارم - ماشین‌های قدیمی بیشتر به سلیقه من هستند (= چیزی که دوست دارم).


  • او طعم وحشتناکی دارد بنابراین احتمالاً می توانید تصور کنید که خانه او چگونه به نظر می رسد.

  • His taste in clothes leaves a little to be desired.


    سلیقه او در لباس جای کمی دارد.

  • I have expensive tastes (= I like expensive things).


    من ذائقه گران دارم (= چیزهای گران را دوست دارم).

  • I had a taste of office work during the summer and that was enough.


    من در تابستان طعم کار اداری را چشیده بودم و همین کافی بود.

  • Taste this sauce and tell me if it needs seasoning.


    این سس را بچشید و به من بگویید که آیا به چاشنی نیاز دارد یا خیر.

  • What is this? I've never tasted anything like it.


    این چیه؟ من هرگز طعم آن را نچشیده ام.

  • This sauce tastes strange.


    این سس طعم عجیبی دارد.

  • This coffee tastes like dishwater!


    طعم این قهوه شبیه آب ظرفشویی است!

  • The bread tastes of onions.


    نان مزه پیاز دارد.

  • Once you've tasted luxury it's very hard to settle for anything else.


    هنگامی که طعم تجمل را چشیدید، بسیار سخت است که به چیز دیگری بسنده کنید.

  • Sugar has a sweet taste and lemons have a sour taste.


    شکر طعم شیرین و لیمو ترش مزه دارد.

  • I’ve lost my taste for (= stopped enjoying the taste of) spicy foods.


    من ذائقه ام را برای (= از طعم غذاهای تند) از دست داده ام.

  • Have a taste of this sauce and tell me if it’s too salty.


    این سس را بچشید و اگر خیلی شور است به من بگویید.

  • fig. I had a taste of (= I briefly experienced) factory work last summer and I didn’t like it at all.


    شکل. تابستان گذشته طعم کار کارخانه (= به طور خلاصه تجربه کردم) را داشتم و اصلاً آن را دوست نداشتم.

  • Barbara has good/poor taste in clothes.


    باربارا در لباس سلیقه خوب/بد است.

  • My son and I have very different tastes in music.


    سلیقه من و پسرم در موسیقی بسیار متفاوت است.

  • Coffee always tastes good in the morning.


    قهوه همیشه در صبح طعم خوبی دارد.

  • This tastes as if/as though/like it has pepper in it.


    این مزه به گونه ای است که انگار / انگار / انگار فلفل در آن است.

  • I hope you can taste the garlic.


    امیدوارم بتوانید سیر را بچشید.


  • این را بچشید (= کمی امتحان کنید) و اگر دوست دارید به من بگویید.

synonyms - مترادف
  • flavorsUS


    طعم ایالات متحده

  • flavoursUK


    طعم های انگلستان

  • savorsUS


    savorsUS

  • savoursUK


    savoursUK

  • relishes


    ذوق می کند

  • tangs


    تانگ ها

  • aftertastes


    مزه ها

  • aromata


    عطر

  • palatableness


    خوش طعم بودن

  • piquancies


    تندی

  • savoriness


    بوها

  • smacks


    ساپیدیتی ها

  • sapidities


    ساپورها

  • sapors


    زینگ ها

  • zests


    ادویه ها

  • zings


    گاز گرفتن

  • spices


    تیزی ها

  • pungencies


    تارتنس ها

  • spicinesses


    طعم ها

  • bites


    طعم دهنده ها انگلستان

  • sharpnesses


    طعم دهنده های آمریکا

  • tartnesses


    شوری ها

  • tastinesses


    رایحه ها

  • flavouringsUK


    کام

  • flavoringsUS


    مشت

  • saltinesses


    odoursUK

  • scents


    odorsUS

  • palates


  • punches


  • odoursUK


  • odorsUS


antonyms - متضاد
  • blandnesses


    نرمی ها

  • insipidities


    بی حیایی ها

  • tastelessnesses


    بی مزه ها

  • dullnesses


    کسلی

  • stalenesses


    کهنگی ها

  • flatnesses


    صافی ها

  • vapidities


    پوچی ها

  • tediousnesses


    خسته کننده ها

  • uninterestingness


    بی علاقه بودن

  • banalities


    پیش پا افتاده ها

  • commonplaceness


    رایج بودن

  • drabnesses


    بی قراری ها

  • drearinesses


    دلتنگی ها

  • drynesses


    خشکی ها

  • familiarities


    آشنایی ها

  • insipidness


    بی حیایی

  • jejuneness


    ژژونیت

  • lifelessness


    بی جانی

  • tediums


    پوچی

  • vapidness


    بی رنگی

  • colorlessness


    بی طعمی

  • flavorlessness


    تیره ها

  • gentilities


    ملایمت ها

  • mildnesses


    عقیم بودن

  • sterileness


    عقیمی ها

  • sterilities


    سرگیجه ها

  • stodginesses


    بی هدفی ها

  • pointlessnesses


    رام ها

  • tamenesses


    یکسانی ها

  • samenesses


    بی حوصلگی ها

  • boredoms


لغت پیشنهادی

black marketeer

لغت پیشنهادی

comma

لغت پیشنهادی

sophisticated