belongings
belongings - متعلقات
noun - اسم
UK :
US :
چیزهایی که دارید، به خصوص چیزهایی که می توانید با خود حمل کنید
چیزهایی که شخص در اختیار دارد، مخصوصاً چیزهایی که قابل حمل است
چیزهایی که شما مالک آن هستید، به ویژه آنهایی که می توان با خود برد
وسایل اندکش را متعادل روی سرش حمل می کرد.
آدام وسایل کمی را جمع کرد، سپس به همسایگی رفت و همین کار را برای بیلی انجام داد.
پدر به داخل خانه رفت و وسایلش را بیرون آورد و طبق دستور او گذاشت.
چشمانش به دنبال دختر نوجوانش بود که در اتاق خوابش قدم می زد و وسایلش را به جیب می زد.
با این حال، بدون هیچ حکم قطعی، او به سرعت بدون وسایلش به زندان بازگردانده شد.
با این حال، رها کردن وسایلم دردسرساز است.
توصیه او با فهرستی از وسایل، محیط اطراف، مناطق مشکل دار و اولویت ها آغاز می شود.
Leaving his personal belongings in the room he walks down to enjoy a good breakfast before continuing his journey.
با گذاشتن وسایل شخصی اش در اتاق، به سمت پایین می رود تا قبل از ادامه سفر، یک صبحانه خوب بخورد.
سربازان وسایل شخصی افراد را جستجو کردند.
بیمه کردن وسایل شخصی شما هزینه زیادی ندارد.
آنها تمام وسایلشان را داخل ماشین گذاشتند و همان شب شهر را ترک کردند.
بیمه اموال و اموال شخصی
وسایل اندکش را در کیفی بست و رفت.
سارقان تمام وسایل او را رفته بودند.
لطفا هنگام خروج از هواپیما مطمئن شوید که تمام وسایل خود را به همراه داشته باشید.
کمکت کنم وسایلت را جمع کنی؟
وسایل شنا خود را بیاورید
همه وسایل من کجاست؟
This building is government property.
این ساختمان ملک دولتی است.
مراقب باشید به اموال دیگران آسیب نرسانید.
زندانیان اجازه نداشتند دارایی شخصی جز نامه و عکس داشته باشند.
من تمام آن آشغال های قدیمی را از اتاق زیر شیروانی پاک کردم.
او به اتهام دست زدن به وسایل سرقتی مجرم شناخته شد.
هرگز پول نقد یا سایر اشیاء با ارزش را در اطراف نگذارید.
چند وسیله شخصی را داخل کیف گذاشتم و برای آخرین بار از خانه بیرون رفتم.
خانوادهها با فرار از آبهای سیل، وسایل خود را بستهاند و به سمت سرزمینهای بالاتر رفتند.
چیز
things
چیزها
effects
اثرات
goods
کالاها
دنده
ویژگی
paraphernalia
لوازم جانبی
possessions
اموال
chattels
احشام، برده زرخرید
assets
دارایی های
tackle
برخورد با
kit
کیت
accoutrementsUK
لوازم جانبی انگلستان
appurtenances
متعلقات
baggage
بار سفر
clobber
کلوبگر
junk
جنس اوراق و شکسته
luggage
بار مسافر
accoutermentsUS
acoutermentsUS
gubbins
گابین ها
rubbish
زباله
personal effects
اثرات شخصی
ملک شخصی
worldly goods
کالاهای دنیوی
personal possessions
دارایی های شخصی
bits and pieces
تکه ها و تکه ها
bits and bobs
بیت و باب
goods and chattels
کالاها و خانه ها
holdings
دارایی ها
movables
منقول
personalty
شخصیت
