affix
affix - چسباندن
verb - فعل
UK :
US :
بستن یا چسباندن چیزی به چیز دیگری
a group of letters added to the beginning or end of a word to change its meaning or use such as ‘un-’, ‘mis-’, ‘-ness’, or ‘-ly’
گروهی از حروف اضافه شده به ابتدا یا انتهای یک کلمه برای تغییر معنی یا کاربرد آن، مانند «un-»، «mis-»، «-ness» یا «-ly»
بستن یا چسباندن یک چیز به چیز دیگر
یک حرف یا گروهی از حروف که به ابتدا یا انتهای یک کلمه اضافه می شود تا یک کلمه جدید ایجاد شود
برای پیوست کردن، اضافه کردن یا پیوستن یک چیز به چیز دیگر
یک حرف یا حروف اضافه شده در ابتدا یا انتهای یک کلمه برای ایجاد یک کلمه جدید
There he will create a towering bronze armature to which various body parts, heroic in size will be affixed.
در آنجا او یک آرماتور برنزی برجسته ایجاد می کند که قسمت های مختلف بدن، به اندازه قهرمانانه، به آن چسبانده می شود.
درب استودیو روستایی با پین چسباندن کارت مشخص شده است.
The report listed numerous threats to the general fund but did not affix dollar amounts to possible losses.
این گزارش تهدیدهای متعددی را برای صندوق عمومی فهرست کرده است، اما مبالغ دلاری را برای ضررهای احتمالی ذکر نکرده است.
Maskelyne argued, then acceded that they were by all appearances in perfect order and affixed his signature.
ماسکلین استدلال کرد، سپس پذیرفت که ظاهراً آنها در نظم کامل هستند و امضای خود را چسباند.
او همچنین آنها را به آینه ها چسباند که بُعد دیگری به کار او می بخشید.
نورهای قوسی که به یک ساختمان کم تجهیزات چسبانده شده اند، سایه های خشن را روی صورت او می اندازند.
The names of 934 journalists, dating back to 1812, are printed on tinted-glass panels affixed to a spiral steel frame.
نام 934 روزنامهنگار که قدمت آن به سال 1812 بازمیگردد، بر روی صفحات شیشهای رنگی که به یک قاب فولادی مارپیچ چسبانده شدهاند، چاپ شده است.
Have we become the Huxleyan mob irretrievably affixed to the tube and addicted to its terror and its trivia?
آیا ما تبدیل به اوباش هاکسلیان شدهایم که بهطور جبرانناپذیری به لوله چسبانده شدهاند و به وحشت و چیزهای بیاهمیت آن معتاد شدهاند؟
برچسب باید محکم روی بسته چسبانده شود.
رشته ها به پشت پل می چسبند
او یک تمبر روی پاکت چسباند.
از پسوندهای un- و -less اغلب برای ساختن کلمات منفی مانند ناشاد و بی دقت استفاده می شود.
برچسب باید روی شیشه جلوی شما چسبانده شود.
ضمیمه کردن
fasten
بستن
ثابت
پیوستن
چسب
glue
چسباندن
paste
چوب
tack
اضافه کردن
سنجاق
خم شدن
pin
کلیپ
اتصال
clip
زن و شوهر
پست
امن است
برچسب زدن
AnnexeUK
tag
annexUS
annexeUK
ضمیمه
annexUS
آدامس
append
نوار سلوت
gum
بچسب
Sellotape
زیر پیوستن
نوار
subjoin
پرچ
دست زدن به
rivet
پوشیدن
hitch on
سیلی زدن
ملحق شدن
slap on
tack on
detach
جدا کردن
برداشتن
unfasten
باز کردن
undo
لغو کردن
unhook
باز کردن قلاب
disconnect
قطع شدن
unglue
چسب زدن
loosen
شل کردن
کنار کشیدن
در آوردن
رها کردن
disengage
رهایی
رایگان
جداگانه، مجزا
uncouple
رفع مشکل
تقسیم کنید
disjoin
شل
unfix
جداسازی
لغو پیوند
متفرق شدن
sever
بخش
unlink
شکاف
disunite
باز کردن قفل
unhitch
تفریق کردن
طلاق
untie
unloosen
unlock
subtract
