amalgamate
amalgamate - آمیخته شدن
verb - فعل
UK :
US :
if two organizations amalgamate, or if one amalgamates with another they join and make one big organization
اگر دو سازمان با هم ادغام شوند، یا اگر یکی با دیگری ادغام شود، می پیوندند و یک سازمان بزرگ را می سازند.
ترکیب دو یا چند چیز با هم برای ساختن یک چیز
if two organizations amalgamate or are amalgamated, they join together to form a bigger organization
اگر دو سازمان با هم ادغام شوند یا ادغام شوند، به هم می پیوندند تا یک سازمان بزرگتر را تشکیل دهند
پیوستن یا متحد شدن برای تشکیل یک سازمان یا گروه بزرگتر، یا وادار ساختن سازمان های جداگانه به این کار
به هم بپیوندند یا متحد شوند یا به هم بپیوندند
از آنجایی که شرکتها با هم ترکیب میشوند و در مناطق وسیعتری رقابت میکنند، باید هزینههای سربار را کاهش دهند.
این دو مدرسه در سال 1974 با هم ادغام شدند.
55 گردان ارتش در 23 واحد ادغام می شوند.
اسکادران A و B در یک اسکادران واحد ادغام شدند.
نگرانی هایی در مورد روند فعلی ادغام تیم های فروش ابراز شده است.
The selection seems to have taken into account the moves within London University to amalgamate some colleges and form five science centres.
به نظر می رسد این انتخاب، حرکت های دانشگاه لندن برای ادغام برخی کالج ها و تشکیل پنج مرکز علمی را در نظر گرفته است.
Moreover technically speaking, this would be the perfect moment to amalgamate the three major currencies into one.
علاوه بر این، از نظر فنی، این لحظه عالی برای ادغام سه ارز اصلی در یک ارز خواهد بود.
سپس خشک را با مرطوب مخلوط کنید، آنقدر هم بزنید تا این دو ترکیب شوند.
برخی از مناطق محلی برای بهبود اقتصاد و مدیریت خود ادغام خواهند شد.
A possible future is that regions will pass away and districts amalgamate to make contracts for more specialist services - tertiary care.
آینده احتمالی این است که مناطق از بین بروند و نواحی با هم ادغام شوند تا برای خدمات تخصصی تر - مراقبت های ثالث - قرارداد ببندند.
آنها در سال 1709-1709 تحت رهبری او به عنوان ژنرال استاد معدنی ترکیب شدند.
The women's association has amalgamated with the men's.
انجمن زنان با مردان ادغام شده است.
تعدادی از کالج ها برای تشکیل دانشگاه جدید ادغام شده اند.
این شرکت اکنون با یک شرکت محلی دیگر ادغام شده است.
آنها تصمیم گرفتند این دو مدرسه را با هم ادغام کنند.
این دو شرکت در یک شرکت ادغام شدند.
This information will be amalgamated with information obtained earlier.
این اطلاعات با اطلاعاتی که قبلاً به دست آمده بود ادغام خواهد شد.
اتحادیه برق در حال برنامه ریزی برای ادغام با اتحادیه تکنسین ها است.
دفاتر مختلف به عنوان/در مراکز مشاوره استخدامی ادغام خواهند شد.
این دو شهر با هم ترکیب شدند تا پلیس و حفاظت آتش نشانی خود را ترکیب کنند.
دفاتر مختلف به عنوان مراکز مشاوره استخدامی ادغام خواهند شد.
ترکیب کردن
blend
مخلوط کردن
گنجاندن
integrate
ادغام کردن
intermix
یکی شدن
coalesce
فیوز
fuse
مخلوط شدن
meld
در هم آمیختن
mingle
ادغام
آلیاژ
commingle
باند
interfuse
آمدن
intermingle
ترکیب کنید
merge
کامپوزیت
alloy
ترکیب
بتن
comingle
تحکیم
commix
همگن UK
composite
همگن کردن ایالات متحده
compound
ارتباط دادن
درهم آمیختن
conflate
رابط
consolidate
پیوستن
homogeniseUK
homogenizeUS
admix
immingle
immix
interface
جداگانه، مجزا
تقسیم کنید
بخش
unmix
مخلوط کردن
disconnect
قطع شدن
disjoin
جدا کردن
disunite
متفرق شدن
شکاف
درهم شکستن
شکستن
جدا شدن
sever
جداسازی
sunder
پایان دادن به چیزها
segregate
منحل کردن
end things
تقسیم بندی
disband
مختل کردن
partition
طلاق
disrupt
از بین بردن
از هم گسستن
detach
رودخانه
dissociate
پراکنده کردن
dismantle
درگیر کردن
disjoint
در تضاد قرار می گیرد
rive
در واریانس تنظیم شود
disperse
لغو پیوند
embroil
متفرق کننده
unlink
dissever
scatter