disallow
disallow - اجازه ندادن
verb - فعل
UK :
US :
رسماً از پذیرش چیزی امتناع کنید، زیرا یک قانون شکسته شده است
رسماً از اجازه دادن یا پذیرش چیزی امتناع می ورزد
به طور رسمی بگوییم که چیزی را نمی توان پذیرفت زیرا به روش صحیح انجام نشده است
to state officially that something cannot be accepted or allowed, because it has not been done in the correct way
به طور رسمی اعلام کند که چیزی را نمی توان پذیرفت یا مجاز دانست، زیرا آن را به درستی انجام نداده است
Home striker Paul Crimmen let them off the hook on a number of occasions and Horsham had two goals disallowed.
مهاجم میزبان، پل کریمن، آنها را در چند موقعیت از بازی خارج کرد و هورشم دو گل را مردود اعلام کرد.
هزینه آن 639 پوند بود، هزینه ای که حسابرس منطقه آن را رد کرد.
Peacock در دقیقه 65 توپ را وارد دروازه کرد، اما تلاش این تیم مردود است.
We would disallow any involving the mediation of language including of course the belief that it believes.
ما هرگونه وساطت زبان، از جمله، البته، اعتقاد به آن را نمی پذیریم.
قاضی نیسن شواهد خاصی را که حاوی اطلاعات محرمانه است، رد کرد.
The court confirmed a 1989 federal ruling disallowing legal action against the logging brought on environmental grounds.
دادگاه یک حکم فدرال در سال 1989 را تأیید کرد که در آن اقدام قانونی علیه قطع درختان به دلایل زیست محیطی انجام نشده بود.
These will eventually be disallowed on taxation.
اینها در نهایت از نظر مالیات غیرمجاز خواهند بود.
همانطور که در بالا اشاره شد، قاضی باید مبلغی را که باید غیرمجاز یا دستور داده شود، مشخص کند.
همیشه از 2 گلی که مردود بودند می شنوید... پس!؟
نپذیرفتن یک ادعا/درخواست تجدیدنظر
گل دوم مردود اعلام شد.
دادگاه مدارک به دست آمده از طریق شکنجه را رد خواهد کرد.
همه اعتراضات در شهر ممنوع شده است.
تیم انگلیس دو گل مردود داشت.
قانون انحصارها ادغام شرکت های بزرگ در یک صنعت را ممنوع می کند.
disallow claims/deductions/regulations
ادعاها / کسورات / مقررات را رد کنید
رد
رد کردن
ممنوع کردن
لغو
cancel
منع
forbid
ممنوع کرده است
prohibit
وتو
veto
بار
دبار
debar
تحریم
embargo
توپ سیاه
blackball
مسدود کردن
منع کردن
overrule
متوقف کردن
proscribe
متقابل
انکار کردن
countermand
باطل کردن
disown
واژگون شدن
invalidate
معکوس
overturn
چشم پوشی کردن
quash
سلب مسئولیت
rebuff
اسکواش
repudiate
سانسور
reverse
حذف کردن
abjure
disavow
disclaim
squash
censor
disacknowledge
exclude
اجازه
تایید کنید
موافق
تایید
مطالبه
عبارتند از
عبور
تحریم
خوش آمدی
مجوز
اجازه دهید
اعطا کردن
خوب
باشه
اقرار کردن
authorizeUS
autorizeUS
concede
قبول کردن
authoriseUK
autoriseUK
کمک
حمایت کردن
رنج بردن
ratify
تصویب کنید
تایید و امضا
endorse
نگاه داشتن
کمک کند
تایید اعتبار
validate
تشويق كردن
رها کردن
تسهیل کردن
facilitate
اضافه کردن
