repetition
repetition - تکرار
noun - اسم
UK :
US :
تکرار کرد
تکراری
قابل تکرار
تکرار نشدنی
به طور مکرر
---
---
---
بارها انجام دادن یا گفتن یک چیز مشابه
چیزی که دوباره اتفاق می افتد، به خصوص یک چیز بد
عمل انجام دادن یا گفتن دوباره چیزی
چیزی که به همان روشی که قبلا اتفاق افتاده است اتفاق می افتد
تکرار برای کمک به کودکان در یادگیری زبان مفید است.
I started talking to Suzette about some syntactic maneuvers that would enable her to avoid repetition.
شروع کردم به صحبت با سوزت در مورد برخی مانورهای نحوی که او را قادر می سازد از تکرار جلوگیری کند.
Day-to-day television in its regularity and its availability, seems regulated by repetition and modulated by acceptable difference.
به نظر می رسد تلویزیون روزمره از نظر نظم و در دسترس بودن با تکرار تنظیم شده و با تفاوت قابل قبول تعدیل می شود.
به دانش آموزان با تکرار مداوم ریاضیات آموزش داده می شود.
استفاده بیش از حد از چنین وسایل میانجی عاقلانه نیست، به ویژه در مواردی که مستلزم تکرار مستقیم باشد.
Lush simplicity, spatial silence and rhythmic repetition create a musical atmosphere the mind can inhabit.
سادگی سرسبز، سکوت فضایی و تکرار ریتمیک فضای موسیقیایی را ایجاد می کند که ذهن می تواند در آن زندگی کند.
او سخنرانی های خود را بر اساس تکرار عبارات کلیدی خاص می سازد.
They needed the repetition, the dense hypnotic drone of woods and water but above all they needed to be together.
آنها به تکرار، پهپاد هیپنوتیزم متراکم از جنگل و آب نیاز داشتند، اما مهمتر از همه آنها نیاز به کنار هم بودن داشتند.
In this way the repetition may achieve extra contextual effects by modifying the propositional form of the utterance.
به این ترتیب، تکرار ممکن است با اصلاح شکل گزارهای گفته، به تأثیرات زمینهای اضافی دست یابد.
Instead of translation of the self through repetition, transformation through mutual shaping is allowed.
به جای ترجمه خود از طریق تکرار، دگرگونی از طریق شکل دهی متقابل مجاز است.
And so it went on: a series of intrinsically meaningless turns that gained a semblance of significance through weekly repetition.
و همینطور ادامه پیدا کرد: یک سری چرخشهای ذاتاً بیمعنی که از طریق تکرار هفتگی ظاهری از اهمیت پیدا میکردند.
یادگیری با تکرار
در آثار او ما شاهد تکرار مداوم همان مضامین هستیم.
ما نمی خواهیم شاهد تکرار حوادث تلخ سال گذشته باشیم.
اگر می توانید این تمرین را چندین بار روی هر دست تکرار کنید.
بلوز یک فرم موسیقی است که از تکرار زیادی استفاده می کند.
او گفت من باید از تکرار کلمات در مقاله خود اجتناب کنم.
تکرار بی فکر خط رسمی
تکرار بی کلام فرمول های اساطیری
کتاب های او پر از تکرار است.
We want to prevent a repetition of last summer's fires, which destroyed more than 500,000 acres of land.
ما می خواهیم از تکرار آتش سوزی های تابستان گذشته که بیش از 500000 هکتار زمین را تخریب کرد، جلوگیری کنیم.
replication
همانند سازی
duplication
تکثیر. مضاعف شدن
reiteration
تکرار
replay
بازپخش
iteration
دوباره انجام دهید
redo
بازسازی
عود
reprise
عود مجدد
renewal
اجرا مجدد
reduplication
ظهور مجدد
recurrence
بیان مجدد
reoccurrence
خلاصه سازی
rerun
تکرار شونده
reappearance
برگشت
restatement
تولید مثل
recapitulation
کپی 🀄
repeating
تلقیح
دوباره امتحان کنید
reproduction
اکو
نمایش مجدد
iterance
فرکانس
ingemination
متناوب
retry
عادت کردن
echo
منظم بودن
reshowing
تکراری بودن
خلاصه کردن
intermittence
habituation
regularity
repetitiveness
recap