repetition

base info - اطلاعات اولیه

repetition - تکرار

noun - اسم

/ˌrepəˈtɪʃn/

UK :

/ˌrepəˈtɪʃn/

US :

family - خانواده
repeat
تکرار
repeated
تکرار کرد
repetitive
تکراری
repetitious
قابل تکرار
repeatable
تکرار نشدنی
unrepeatable
به طور مکرر
repetitively
---
repetition
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [repetition] در گوگل
description - توضیح
  • doing or saying the same thing many times


    بارها انجام دادن یا گفتن یک چیز مشابه


  • چیزی که دوباره اتفاق می افتد، به خصوص یک چیز بد

  • the act of doing or saying something again


    عمل انجام دادن یا گفتن دوباره چیزی


  • چیزی که به همان روشی که قبلا اتفاق افتاده است اتفاق می افتد

  • Repetition is good for helping children learn language.


    تکرار برای کمک به کودکان در یادگیری زبان مفید است.

  • I started talking to Suzette about some syntactic maneuvers that would enable her to avoid repetition.


    شروع کردم به صحبت با سوزت در مورد برخی مانورهای نحوی که او را قادر می سازد از تکرار جلوگیری کند.

  • Day-to-day television in its regularity and its availability, seems regulated by repetition and modulated by acceptable difference.


    به نظر می رسد تلویزیون روزمره از نظر نظم و در دسترس بودن با تکرار تنظیم شده و با تفاوت قابل قبول تعدیل می شود.

  • Students are taught math by constant repetition.


    به دانش آموزان با تکرار مداوم ریاضیات آموزش داده می شود.

  • Over-use of such mediating devices is unwise, especially where they involve direct repetition.


    استفاده بیش از حد از چنین وسایل میانجی عاقلانه نیست، به ویژه در مواردی که مستلزم تکرار مستقیم باشد.

  • Lush simplicity, spatial silence and rhythmic repetition create a musical atmosphere the mind can inhabit.


    سادگی سرسبز، سکوت فضایی و تکرار ریتمیک فضای موسیقیایی را ایجاد می کند که ذهن می تواند در آن زندگی کند.

  • He builds his speeches around the repetition of certain key phrases.


    او سخنرانی های خود را بر اساس تکرار عبارات کلیدی خاص می سازد.

  • They needed the repetition, the dense hypnotic drone of woods and water but above all they needed to be together.


    آنها به تکرار، پهپاد هیپنوتیزم متراکم از جنگل و آب نیاز داشتند، اما مهمتر از همه آنها نیاز به کنار هم بودن داشتند.

  • In this way the repetition may achieve extra contextual effects by modifying the propositional form of the utterance.


    به این ترتیب، تکرار ممکن است با اصلاح شکل گزاره‌ای گفته، به تأثیرات زمینه‌ای اضافی دست یابد.

  • Instead of translation of the self through repetition, transformation through mutual shaping is allowed.


    به جای ترجمه خود از طریق تکرار، دگرگونی از طریق شکل دهی متقابل مجاز است.

  • And so it went on: a series of intrinsically meaningless turns that gained a semblance of significance through weekly repetition.


    و همین‌طور ادامه پیدا کرد: یک سری چرخش‌های ذاتاً بی‌معنی که از طریق تکرار هفتگی ظاهری از اهمیت پیدا می‌کردند.

example - مثال
  • learning by repetition


    یادگیری با تکرار

  • In her work we find the constant repetition of the same themes.


    در آثار او ما شاهد تکرار مداوم همان مضامین هستیم.

  • We do not want to see a repetition of last year's tragic events.


    ما نمی خواهیم شاهد تکرار حوادث تلخ سال گذشته باشیم.

  • If you can perform multiple repetitions of this exercise on each hand.


    اگر می توانید این تمرین را چندین بار روی هر دست تکرار کنید.

  • Blues is a musical form that uses a lot of repetition.


    بلوز یک فرم موسیقی است که از تکرار زیادی استفاده می کند.

  • She said I should avoid repetition of words in my essay.


    او گفت من باید از تکرار کلمات در مقاله خود اجتناب کنم.

  • the mindless repetition of the official line


    تکرار بی فکر خط رسمی

  • the rote repetition of mythological formulas


    تکرار بی کلام فرمول های اساطیری

  • His books are full of repetition.


    کتاب های او پر از تکرار است.

  • We want to prevent a repetition of last summer's fires, which destroyed more than 500,000 acres of land.


    ما می خواهیم از تکرار آتش سوزی های تابستان گذشته که بیش از 500000 هکتار زمین را تخریب کرد، جلوگیری کنیم.

synonyms - مترادف
  • replication


    همانند سازی

  • duplication


    تکثیر. مضاعف شدن

  • reiteration


    تکرار

  • replay


    بازپخش

  • iteration


    دوباره انجام دهید

  • redo


    بازسازی


  • عود

  • reprise


    عود مجدد

  • renewal


    اجرا مجدد

  • reduplication


    ظهور مجدد

  • recurrence


    بیان مجدد

  • reoccurrence


    خلاصه سازی

  • rerun


    تکرار شونده

  • reappearance


    برگشت

  • restatement


    تولید مثل

  • recapitulation


    کپی 🀄

  • repeating


    تلقیح


  • دوباره امتحان کنید

  • reproduction


    اکو


  • نمایش مجدد

  • iterance


    فرکانس

  • ingemination


    متناوب

  • retry


    عادت کردن

  • echo


    منظم بودن

  • reshowing


    تکراری بودن


  • خلاصه کردن

  • intermittence


  • habituation


  • regularity


  • repetitiveness


  • recap


antonyms - متضاد

  • نمونه، مثال


  • اصلی


  • مقابل

  • reverse


    معکوس


  • تفاوت


  • سوال


  • خلاق باش

  • prototype


    نمونه اولیه

  • archetype


    الگو، نمونه اولیه


  • دشمن

  • dissimilarity


    عدم شباهت


  • واقعیت

  • unlikeness


    بی شباهت


  • مدل

لغت پیشنهادی

birdlike

لغت پیشنهادی

undergoes

لغت پیشنهادی

lessen