highway

base info - اطلاعات اولیه

highway - بزرگراه

noun - اسم

/ˈhaɪweɪ/

UK :

/ˈhaɪweɪ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [highway] در گوگل
description - توضیح

  • یک جاده اصلی عریض که یک شهر را به شهر دیگر می پیوندد

  • a public road especially an important road that joins cities or towns together


    یک جاده عمومی، به ویژه یک جاده مهم که شهرها یا شهرستان ها را به یکدیگر متصل می کند

  • a road esp. a big road that joins cities or towns together


    یک جاده، به ویژه جاده ای بزرگ که شهرها یا شهرک ها را به هم می پیوندد

  • That kind of freewheeling discussion is the norm in other realms where public health is the issue such as highway safety.


    این نوع بحث از چرخه آزاد در سایر حوزه‌ها که بهداشت عمومی موضوع است، مانند ایمنی بزرگراه‌ها، هنجار است.

  • Travellers today can cross the Alps in less than a day due to the excellent highways and railroads.


    مسافران امروزی به دلیل بزرگراه ها و راه آهن های عالی می توانند در کمتر از یک روز از آلپ عبور کنند.

  • The four-lane highway curved and straightened and curved.


    بزرگراه چهار بانده منحنی و راست و منحنی شد.


  • در ارتباط با این، مقایسه متقابل سرمایه گذاری بزرگراه و ریل بر اساس سود هزینه یکسان است.

  • There's a rest stop somewhere on Highway 61.


    جایی در بزرگراه 61 یک ایستگاه استراحت وجود دارد.

  • One story had Mix trailering his famous steed as he sped along the highway.


    در یکی از داستان‌ها میکس اسب معروف خود را در حالی که در امتداد بزرگراه حرکت می‌کرد، تریلر می‌فرستاد.

  • A collection of Arizona tales organized by the highway you drive to see their settings.


    مجموعه ای از داستان های آریزونا که توسط بزرگراهی که رانندگی می کنید سازماندهی شده است تا تنظیمات آنها را ببینید.

  • After all Woodforde's on the highway into the city.


    پس از همه، وودفورد در بزرگراه به شهر است.

  • I got onto the highway and drove as fast as I could.


    وارد بزرگراه شدم و با حداکثر سرعتی که می توانستم رانندگی کردم.

  • The governor will unveil an extraterrestrial-themed highway sign and a panel discussion by UFOlogists will ensue.


    فرماندار از تابلوی بزرگراهی با مضمون فرازمینی رونمایی خواهد کرد و میزگردی توسط UFOologists برگزار خواهد شد.

example - مثال
  • Plans were being made for the construction of a new interstate highway system.


    برنامه هایی برای ساخت یک سیستم بزرگراهی جدید بین ایالتی در حال انجام بود.

  • Highway patrol officers closed the road.


    ماموران گشت بزرگراه جاده را بستند.

  • A parked car was obstructing the highway.


    یک ماشین پارک شده جلوی بزرگراه را گرفته بود.

  • A blowout at highway speeds can be dangerous.


    انفجار در سرعت بزرگراه می تواند خطرناک باشد.

  • He took highway 314 heading north.


    او از بزرگراه 314 به سمت شمال رفت.

  • He travels the highways and byways of Texas.


    او در بزرگراه ها و راه های فرعی تگزاس سفر می کند.


  • من با خانواده ام به آن بزرگراه سفر می کردم.

  • Once you hit the highway the only services are at Eagle Plains.


    هنگامی که به بزرگراه رسیدید، تنها خدمات در دشت عقاب است.

  • They tore along the highway.


    کنار بزرگراه را پاره کردند.

  • We pulled off the highway and stopped for a break.


    از بزرگراه خارج شدیم و برای استراحت توقف کردیم.

  • a four-lane highway


    یک بزرگراه چهار خطه

  • the highway to Sydney


    بزرگراه به سیدنی

  • A long stretch of coastal highway was flooded.


    یک بخش طولانی از بزرگراه ساحلی را آب گرفت.

  • The hotel is located off Highway 21.


    این هتل در نزدیکی بزرگراه 21 واقع شده است.

  • There's a 55 mph speed limit on most highways.


    در بیشتر بزرگراه ها محدودیت سرعت 55 مایل در ساعت وجود دارد.

  • We soon reached the highway interchange.


    خیلی زود به تقاطع بزرگراه رسیدیم.

  • All citizens have the right to use the public highway.


    همه شهروندان حق استفاده از بزرگراه عمومی را دارند.

  • There is a Highways Department proposal for new traffic islands.


    پیشنهاد وزارت بزرگراه برای جزایر جدید ترافیکی وجود دارد.

  • He was fined for obstructing the public highway.


    او به دلیل انسداد در بزرگراه عمومی جریمه شد.

  • a coastal/interstate highway


    یک بزرگراه ساحلی/بین ایالتی

  • The interstate highways are usually faster, but smaller roads can be more scenic.


    بزرگراه های بین ایالتی معمولا سریعتر هستند، اما جاده های کوچکتر می توانند دیدنی تر باشند.

synonyms - مترادف
  • roadway


    جاده

  • thoroughfare


    گذرگاه

  • arterial


    شریانی

  • artery


    شریان

  • avenue


    خیابان

  • boulevard


    بلوار

  • carriageway


    سواره رو


  • بکشید


  • راندن

  • expressway


    بزرگراه

  • freeway


    آزادراه


  • عبور

  • pike


    پیک


  • مسیر


  • ردیف

  • row


    از طریق


  • پی گیری

  • thruway


    چرخش


  • چهار خطه

  • turnpike


    بین ایالتی

  • way


    پارک وی

  • four-lane


    راه آسمان

  • interstate


    جاده بزرگ

  • motorway


    جاده اصلی

  • parkway



  • skyway


  • superhighway





antonyms - متضاد
  • egress


    خروج

  • refusal


    امتناع

لغت پیشنهادی

relinquish

لغت پیشنهادی

bade

لغت پیشنهادی

Iraqi