accepted
accepted - پذیرفته شده
adjective - صفت
UK :
US :
پذیرش - پذیرفته شدن
قابل قبول
غیر قابل قبول
---
---
توسط اکثر مردم درست یا مناسب تلقی می شود
به طور کلی رضایت بخش یا درست است
This hypothesis not only flouts accepted biological principles but is unnecessary.
این فرضیه نه تنها اصول پذیرفته شده بیولوژیکی را نادیده می گیرد بلکه غیر ضروری است.
Since the Congress of Vienna, a general diplomatic system had provided the accepted channels of international relations.
از زمان کنگره وین، یک سیستم دیپلماتیک عمومی کانال های پذیرفته شده روابط بین الملل را فراهم کرده بود.
ماسایی ها هرگز فوتبال را به عنوان معادل اخلاقی جنگ نپذیرفتند.
They had to be more specific about the traditionally accepted forms of behaviour, customs, occupations and particular national characteristics.
آنها باید در مورد اشکال پذیرفته شده سنتی رفتار، آداب و رسوم، مشاغل و ویژگی های خاص ملی دقیق تر می شدند.
It may also be necessary to adjust accepted labour constants to the actual circumstances of the job.
همچنین ممکن است لازم باشد که ثابت های کار پذیرفته شده را با شرایط واقعی شغل تنظیم کنید.
با این حال انیشتین هرگز مکانیک کوانتومی را به دلیل عنصر شانس و عدم قطعیت آن نپذیرفت.
What are the processes by which the role of women within the trade unions has emerged as an accepted research topic?
نقش زنان در اتحادیههای کارگری بهعنوان یک موضوع پژوهشی پذیرفتهشده در چه فرآیندهایی مطرح شده است؟
یک سخنگوی مدعی شد: روش های ما بسیار پیشرفته تر و پذیرفته تر از ICI است.
بنابراین انیشتین دست به کار شد تا نسخه پذیرفته شده مکانیک کوانتومی را نابود کند.
اگر حکمت پذیرفته شده اشتباه باشد چه؟
There is no universally accepted definition of basic needs.
هیچ تعریف پذیرفته شده جهانی از نیازهای اساسی وجود ندارد.
accepted norms/principles/standards
هنجارها / اصول / استانداردهای پذیرفته شده
Everything about the child’s adoption was against accepted practice.
همه چیز در مورد فرزندخواندگی کودک خلاف رویه پذیرفته شده بود.
Speed bump now seems to be the generally accepted term for those ridges in the road that slow traffic down.
اکنون به نظر می رسد که سرعت گیر اصطلاح پذیرفته شده ای برای آن دسته از یال های جاده ای است که ترافیک را کاهش می دهند.
acknowledged
تصدیق کرد
recognisedUK
به رسمیت شناخته شده در انگلستان
recognizedUS
به رسمیت شناخته شد
agreed
موافقت کرد
approved
تایید شده
مرسوم
customary
طبیعی
منظم
استاندارد
سنتی
معمولی
مشترک
ایجاد
confirmed
ارتدکس
established
محبوب
orthodox
اخذ شده
جهانی
received
قابل قبول
مجاز انگلستان
acceptable
مجاز ایالات متحده
authorisedUK
عمومی
authorizedUS
غالب
تحریم شده است
habitual
معمول
prevailing
عادت کرده
sanctioned
پذیرفته
تایید شده است
accustomed
انتظار می رود
admitted
endorsed
expected
غیر معمول
unconventional
غیر متعارف
irregular
بی رویه
عجیب
abnormal
غیرطبیعی
فرد
unexpected
غیر منتظره
unorthodox
کنجکاو
atypical
ناهمسان
عجیب و غریب
نادر
peculiar
غیر عادی
خارق العاده
weird
غیر قابل تصور
anomalous
قابل توجه
bizarre
شگفت آور
خاص
inconceivable
ناخواسته
queer
خارج از حد معمول
نامحبوب
منحصر بفرد
especial
استثنایی
uncommon
نا آشنا
uncustomary
unwonted
unpopular
exceptional
infrequent
unfamiliar
