bash
bash - ضربه شدید
verb - فعل
UK :
US :
ضربه زدن به کسی یا چیزی سخت، به گونه ای که باعث درد یا آسیب شود
انتقاد شدید از کسی یا چیزی
ضربه محکم و قوی
یک مهمانی یا یک رویداد برای جشن گرفتن چیزی
محکم زدن
انتقاد شدید از کسی
یک مهمانی
ضربه
تلاش برای انجام کاری که قبلا انجام نداده اید
با شیئی به کسی یا چیزی حمله کردن
اگر با کلمات به کسی ضربه بزنید، به شدت از او انتقاد می کنید
یک مهمانی بزرگ و پر انرژی
ایستاد و سرش را به سقف کوبید.
The lifeboats are constantly bashed about by rocks and floating debris.
قایق های نجات دائماً توسط صخره ها و زباله های شناور برخورد می کنند.
خیلی دیر ترمز کردم و به ماشین جلویی کوبیدم.
سرزنش سیاستمداران یک عمل عادی در مطبوعات است.
a liberal-bashing administration
یک دولت لیبرال مخالف
پسربچه با یک ماشین تندرو تصادف کرد.
یک نفر سوراخی به دیوار زده بود.
بچه با قاشقش روی میز میکوبید.
کشتی با سنگ برخورد کرد.
در تاریکی به یک صندلی برخورد کردم.
آنقدر به او ضربه زد که بینی اش شکست.
او با لامپ بر سر سارق کوبید.
یکی به دماغش زد.
او مورد حمله قرار گرفته بود و کمی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.
زانویم را به گوشه میز زدم.
پسر سر بچه را به دیوار کوبید و بعد فرار کرد.
بازویش را به قفسه کوبید.
میتوانستم صدای او را بشنوم که با کامپیوتر هجوم میآورد (= زدن کلیدها با صدای بلند).
او مدام مقامات محلی را مورد ضرب و شتم قرار داد.
He kept bashing local government officials.
او برای تولد 18 سالگی اش یک شوخی بزرگ داشت.
ضربه ای بر سر
من قبلاً هرگز اسکی نکردهام، اما آمادهام که با آن کار کنم.
برخی از این کشورها به ایالات متحده حمله می کنند.
او برای تولد هجده سالگی اش، از جمله موسیقی زنده، یک شوی بزرگ داشت.
اصابت
ضربه
thump
ضربه زدن
smack
بو
در زدن
punch
مشت زدن
slap
سیلی زدن
wallop
ولوپ کردن
whack
ضربت زدن
کمربند
sock
جوراب
clout
نفوذ
پوند
clobber
کلوبگر
bang
انفجار
thwack
thwack
swat
سوات
bop
باپ
hammer
چکش
clip
کلیپ
ترک
biff
بیف
rap
رپ
slug
حلزون حرکت کردن
slam
کش رفتن
swipe
جعبه
ضرب و شتم
smite
نیم تنه
خفاش
bust
bat