chimera

base info - اطلاعات اولیه

chimera - واهی

noun - اسم

/kaɪˈmɪrə/

UK :

/kaɪˈmɪərə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chimera] در گوگل
description - توضیح

  • چیزی، به ویژه یک ایده یا امید، که واقعاً ممکن نیست و هرگز نمی تواند وجود داشته باشد

  • an imaginary creature that breathes fire and has a lion’s head a goat’s body and a snake’s tail


    موجودی خیالی که از آتش نفس می کشد و دارای سر شیر، بدن بز و دم مار است.


  • موجود زنده ای که حاوی سلول های موجود زنده دیگری است

  • in Greek mythology (= ancient stories), a creature with a lion's head a goat's body and a snake's tail


    در اساطیر یونانی (= داستان های باستانی) موجودی با سر شیر، بدن بز و دم مار

  • an organism that contains cells or tissues from two or more different species


    موجودی که حاوی سلول ها یا بافت هایی از دو یا چند گونه مختلف است

  • something made up of parts of things that are very different from each other


    چیزی که از اجزای چیزهایی که بسیار متفاوت از یکدیگر هستند تشکیل شده است


  • امید یا رویایی که بعید است هرگز محقق شود

  • The notion of transparent reporting which can be understood by the untutored layman is a chimera.


    مفهوم گزارش شفاف که توسط افراد غیرآموزش داده شده قابل درک است، یک واهی است.

  • I wish only to have made it sufficiently clear that scientific reasoning is a chimera.


    من فقط می خواهم به اندازه کافی روشن کنم که استدلال علمی یک واهی است.

  • The last of these promises often proves more than a chimera, however.


    با این حال، آخرین مورد از این وعده ها اغلب چیزی بیش از یک واهی است.

  • A flailing chimera of camera crews, photographers and reporters staggers backwards down some city high street.


    واهی متحرکی از خدمه دوربین، عکاسان و گزارشگران به سمت عقب در یکی از خیابان‌های بلند شهر تلوتلو می‌خورد.

  • This qualified chimera image will allow our comparison of Presocratic reasoning with scientific reasoning to be more precise.


    این تصویر واهی واجد شرایط به مقایسه ما از استدلال پیش‌سالاری با استدلال علمی امکان می‌دهد دقیق‌تر باشد.

  • It was upon the advice of the Crown's United Kingdom ministers that the chimera of the Commonwealth was invented and installed.


    به توصیه وزرای سلطنتی بریتانیا بود که واهی مشترک المنافع اختراع و نصب شد.


  • واهی یک زبان جهانی


  • تمرکز پوشش رسانه ای در مطبوعات عامه پسند به طور ضمنی به سمت این واهی کار می کند.

example - مثال
  • He built a clay model of the mythological Greek Chimera, part lion, part goat and part serpent.


    او یک مدل گلی از Chimera اساطیری یونانی، بخشی از شیر، بخشی بز و بخشی مار ساخت.

  • The clinic has created human-pig chimeras by adding human stem cells to pig fetuses.


    این کلینیک با افزودن سلول های بنیادی انسان به جنین خوک، واهی های انسان و خوک ایجاد کرده است.

  • The composer described the project as a chimera, a cobbled-together creature.


    آهنگساز این پروژه را به عنوان یک واهی، موجودی سنگفرش شده توصیف کرد.

  • Is the ideal of banishing hunger throughout the world just a chimera?


    آیا ایده آل حذف گرسنگی در سراسر جهان فقط یک واهی است؟

  • Why do people chase the chimera of fame?


    چرا مردم به دنبال واهی شهرت هستند؟

synonyms - مترادف

  • فانتزی

  • illusion


    توهم

  • delusion


    تفننی

  • hallucination


    رویاپردازی

  • fancy


    رویا

  • daydream


    چشم انداز


  • تجسم


  • اعتماد به نفس

  • figment


    غیر واقعی بودن

  • conceit


    عدم وجود

  • unreality


    سراب

  • nonentity


    حباب

  • phantasy


    ساخت

  • mirage


    رنگين كمان

  • bubble


    هوی و هوس

  • fabrication


    امید واهی

  • rainbow


    بهشت احمق ها

  • whimsy


    اراده کن


  • ignis fatuus

  • fool's paradise


    حاصل تخیل

  • will-o'-the-wisp


    واقعیت مجازی

  • ignis fatuus


    فاتا مورگانا

  • figment of the imagination


    خیال

  • virtual reality


    خیال پردازی

  • fata morgana


    قلعه در هوا

  • phantasm


    پای در آسمان

  • fantasm


    ظهور

  • castle in the air


  • reverie



  • apparition


antonyms - متضاد
  • certainty


    یقین - اطمینان - قطعیت


  • حقیقت


  • واقعیت


  • واقعی بودن

  • actuality


    مادی بودن

  • materiality


    بودن


  • تجربه


  • جان دادن

  • animate


    بتن


  • وجود، موجودیت

  • entity


لغت پیشنهادی

global

لغت پیشنهادی

whitehead

لغت پیشنهادی

survey