debris
debris - زباله
noun - اسم
UK :
US :
n/a
تجمع قطعات سنگ
قطعات شکسته یا پاره شده به جا مانده از تخریب چیزی بزرگتر
بقایای چیزی شکسته یا ویران شده
something discarded rubbish
چیزی دور ریخته شده زباله
زباله های آلی از بافت مرده یا آسیب دیده
قطعات شکسته یا پاره شده چیزی بزرگتر
بقایای چیزی شکسته یا از بین رفته است
قطعات زباله، کاغذ و غیره
تکه های چیزی که پس از از بین رفتن آن در تصادف، انفجار و غیره باقی می ماند
wheels spun free and shredded carbon-fibre debris from disintegrating front wings flew in all directions.
چرخها آزاد شدند و بقایای فیبر کربنی خرد شده از بالهای جلویی متلاشیشده به همه جهات پرواز کردند.
بقایای هواپیما در منطقه وسیعی پراکنده شد.
like a widening conveyer belt it scraped away more and more of the hillsides and carried off the debris.
مانند یک تسمه نقاله در حال گسترش، دامنههای تپهها را بیشتر و بیشتر میتراشد و زبالهها را از بین میبرد.
ساحل پر از آوار بود
زباله های ناهارشان
او یک جفت کفش بچه گانه را در میان آوار پیدا کرد.
پس از گردباد، آوار درختان و خانه های آسیب دیده شهر را پر کرده است.
پلیس یک روز را صرف غربال کردن آوارها برای یافتن سرنخ کرده است.
تانک منفجر شد و آوارها را در سراسر میدان پراکنده کرد.
در این انفجار چندین نفر بر اثر انفجار آوار زخمی شدند.
این کرم ها از بقایای گیاهی تغذیه می کنند.
and arrowheads and other debris excavated from the ruins indicate that qumran, too opposed the romans by force of arms.
و نوک تیرها و دیگر آثار کاوش شده از خرابه ها نشان می دهد که قومران نیز به زور با رومیان مخالفت کرده است.
تیم های اورژانس همچنان مشغول پاکسازی آوارهای ناشی از سقوط هواپیما هستند.
flaps were to be left in the down position to facilitate the removal of mud and other debris prior to their retraction.
فلپ ها باید در موقعیت پایین رها می شدند تا حذف گل و لای و سایر زباله ها قبل از جمع شدن آنها تسهیل شود.
مردانی که در هواپیما بودند، مجروحان و اجساد متلاشی شده کشته شدگان را از زیر آوار بیرون کشیدند.
تکههای زبالههای ساختمانی میتوانند بخش بزرگی از تعداد کل یافتههای یک سایت را تشکیل دهند.
به یاد داشته باشید که فاضلاب را به طور مرتب از زباله ها پاک کنید.
برگ ها و سایر زباله های باغ را از حوض پاک کنید.
گرد و خاک از اطراف آنها بارید.
silt
سیل
sludge
لجن
deadwood
چوب خشک
sundries
چیزهای مختلف
bits
بیت ها
oddment
عجیب و غریب
stones
سنگ ها
tripe
چنار
junk
جنس اوراق و شکسته
brash
بی پروا
dregs
خاکریز
drek
درک
shards
خرده ریز
oddments
عجیب و غریب
باقی مانده
notions
مفاهیم
گرد و خاک
remains
باقی
wreck
خراب کردن
remnants
باقی مانده ها
offal
کله پاچه
wreckage
خرابه
cultch
جمع کردن
rejects
رد می کند
novelties
تازگی ها
rubble
قلوه سنگ
scree
اسکریپ
debitage
بدهی
sewage
فاضلاب شهری
raff
راف
raffle
قرعه کشی
leavings
ترک می کند
offscouring
دفع
deposit
سپرده
خاک
grouts
دوغاب
litter
آشغال
mélange
ملانژ
discarded matter
مواد دور ریخته شده
olio
اولیو
excess
اضافی
lumber
چوب
shambles
خراب می شود
remnant
باقی مانده
alluvium
آبرفت
شانس و سود
leftovers
باقی مانده
potpourri
پات پوری
effluvium
افلوویوم
mishmash
اش شله قلمکار
offscourings
مواد زائد
ashes
خاکستر
assortment
مجموعه ای
پایان
sublimate
تصعید
mixed bag
کیسه مخلوط
gubbins
گابین ها
fag end
پایان فاج
leaving
ترک
spilth
ریختن
vestiges
بقایای
مواد زائد
pieces
قطعات
grounds
زمینه
کامیون
مواد زائد
chaff
کاه. پوسته
shreds
پاره شده
crapola
کراپولا
residuum
باقی مانده
knickknacks
چاقو
carrion
مردار
effluvia
افلوویا
grot
غلات
slops
شیب ها
پنیر
sediment
رسوب
gash
گاز گرفتن
clutter
کلفت
ruins
ویرانه
detritus
ریزه
rummage
زیر و رو کردن
تعادل
relic
یادگار
accumulation
انباشت
jettison
جتیسون
slush
لجن
motley
رنگارنگ
jetsam
جتسام
patchwork
تکه تکه کاری
scum
تفاله
swill
سول
loose ends
به پایان می رسد شل
scrap
باطله
crumbs
خرده ها
slop
شیب
mullock
مولک
jumble
بهم ریختن
deposition
گواهی
traces
آثار
sleaze
شلختگی
rubbish
زباله
scraps
ضایعات
castoffs
castoffs
muck
کثافت
filth
کثیفی
remainder
باقی مانده
هدر
scrapings
خراش دادن ها
stub
خرد
melee
غوغا
sundry items
موارد مختلف
spoilage
خراب شدن
riffraff
ریفراف
slag
سرباره
gunk
تفنگ
dross
تفاله
rags
ژنده پوش
scourings
تمیز کردن
این و آن
garbage
زباله
dreck
غرق
flotsam
فلوتسام
bits and bobs
بیت و باب
shavings
خاشاک
lees
خرچنگ
ruin
خراب کردن
bits and pieces
تکه ها و تکه ها
medley
مختلط
hogwash
گراز شویی
settlings
سکونت گاه ها
fragments
قطعات
miscellany
متفرقه
offcuts
بریده ها
flotsam and jetsam
فلوتسام و جتسام
particles
ذرات
leftover
پس مانده غذا
hodgepodge
درهم و برهم
رد کردن
sweepings
جاروها
خرت و پرت
relics
آثار
residue
باقی مانده
orts
orts
precipitate
رسوب می کند
surplus
مازاد
draff
پیش نویس
پوسته
etcetera
غیره
trash
زباله ها
