expiration
expiration - انقضاء
noun - اسم
UK :
US :
پایان یک دوره زمانی ثابت
زمانی که یک سند رسمی، مدت زمان یا حق خرید سهام، ارز و غیره منقضی شود
the situation in which something that lasts for a fixed length of time comes to an end or stops being in use
وضعیتی که در آن چیزی که برای مدت معینی دوام می آورد به پایان می رسد یا دیگر استفاده نمی شود
عمل بازدم
پایان دوره زمانی که طی آن می توان از یک توافق نامه یا سند رسمی استفاده کرد
→ expiry
→ انقضا
دستورالعمل ها ایجاب می کنند که تاریخ انقضا در هر صفحه از اینترنت پیش نویس ظاهر شود.
Beer makers such as Anheuser-Busch complained two years ago that the county was selling beer past its expiration date.
سازندگان آبجو مانند Anheuser-Busch دو سال پیش شکایت کردند که شهرستان آبجو را به پایان تاریخ انقضا میفروشد.
Sandoz و CoCensys متقابلاً توافق کردند که توافق خود را پس از پایان ماه مارس متوقف کنند.
In August that year $ 25 million worth of vaccine was backlogged and in danger of passing its six-month expiration date.
در آگوست همان سال 25 میلیون دلار واکسن عقب مانده و در خطر گذشتن از تاریخ انقضای شش ماهه خود بود.
در انقضای زمانی که به این ترتیب کنار گذاشته شده است، بحث پایان می یابد.
The demand was premature, because it was made and served before the expiration of a month from the 31 July bill.
تقاضا زودرس بود، زیرا قبل از انقضای یک ماه از صورتحساب 31 جولای ساخته و ارائه شد.
انقضای معاهده
انقضای یک قرارداد با مدت معین
مجوز پس از انقضا قابل تمدید است.
انقضای اجاره نامه/ویزا
تاریخ انقضای کارت اعتباری شما چقدر است؟ (= آخرین تاریخی که در آن می توان از آن استفاده کرد چه زمانی است؟)
در طول تنفس طبیعی، بازدم غیرفعال است و هیچ ماهیچه ای منقبض نمی شود.
تنفس و بازدم بیشتر فقط در نیمه بالایی قفسه سینه او فعال بود.
او در پایان مدت ویزای توریستی خود ماند.
معاملات سریع بود زیرا انقضای سه ماهه اختیارات و معاملات آتی باعث افزایش تقاضا برای سهام شد.
پایان
تمام کردن
cessation
توقف
بستن
نتیجه
termination
خاتمه دادن
دستگیری
arrestment
دست کشیدن
cease
بررسی
بسته
closedown
قطع
closure
قطع شدن
cutoff
پایان دادن
discontinuance
مکث
discontinuation
سپری شدن
ending
انحراف
halt
خاموش شدن
lapse
خاموش کردن
offset
اقامت کردن
shutdown
متوقف کردن
shutoff
متوالی
انقضا
بسته شدن
stoppage
تعلیق
surcease
مقاومت
expiry
وقفه
closing
suspension
desistance
stopping
interruption
continuance
استمرار
continuation
ادامه
شروع
شروع کنید
commencement
معرفی
افتتاح
ماندگاری
persistence
تداوم
continuity
طولانی شدن
perpetuation
نگهداری
prolongation
از سرگیری
حفظ
resumption
ادامه دارد
initiation
افزونه
preservation
بی وقفه
continuing
برو
پیشبرد
ceaselessness
اقامت
راه اندازی مجدد
furtherance
مدت زمان
abidance
استارت آپ
restarting
بقا
duration
طول عمر
startup
دوام
ثبات
longevity
بادوام
durability
پیوستگی
constancy
نگه داشتن
lasting
continuousness
keeping up