expiration

base info - اطلاعات اولیه

expiration - انقضاء

noun - اسم

/ˌekspəˈreɪʃn/

UK :

/ˌekspəˈreɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [expiration] در گوگل
description - توضیح
  • the ending of a fixed period of time


    پایان یک دوره زمانی ثابت

  • when an official document period of time or right to buy shares, currency etc expires


    زمانی که یک سند رسمی، مدت زمان یا حق خرید سهام، ارز و غیره منقضی شود

  • the situation in which something that lasts for a fixed length of time comes to an end or stops being in use


    وضعیتی که در آن چیزی که برای مدت معینی دوام می آورد به پایان می رسد یا دیگر استفاده نمی شود

  • the act of breathing out


    عمل بازدم


  • پایان دوره زمانی که طی آن می توان از یک توافق نامه یا سند رسمی استفاده کرد

  • →  expiry


    → انقضا

  • Guidelines require that an expiration date appear on every page of an Internet-Draft.


    دستورالعمل ها ایجاب می کنند که تاریخ انقضا در هر صفحه از اینترنت پیش نویس ظاهر شود.

  • Beer makers such as Anheuser-Busch complained two years ago that the county was selling beer past its expiration date.


    سازندگان آبجو مانند Anheuser-Busch دو سال پیش شکایت کردند که شهرستان آبجو را به پایان تاریخ انقضا می‌فروشد.

  • Sandoz and CoCensys have mutually agreed to discontinue their agreement after its March expiration.


    Sandoz و CoCensys متقابلاً توافق کردند که توافق خود را پس از پایان ماه مارس متوقف کنند.

  • In August that year $ 25 million worth of vaccine was backlogged and in danger of passing its six-month expiration date.


    در آگوست همان سال 25 میلیون دلار واکسن عقب مانده و در خطر گذشتن از تاریخ انقضای شش ماهه خود بود.

  • At the expiration of the time thus set aside debate ends.


    در انقضای زمانی که به این ترتیب کنار گذاشته شده است، بحث پایان می یابد.

  • The demand was premature, because it was made and served before the expiration of a month from the 31 July bill.


    تقاضا زودرس بود، زیرا قبل از انقضای یک ماه از صورتحساب 31 جولای ساخته و ارائه شد.

  • the expiration of the treaty


    انقضای معاهده

example - مثال
  • the expiration of a fixed-term contract


    انقضای یک قرارداد با مدت معین

  • The license can be renewed on expiration.


    مجوز پس از انقضا قابل تمدید است.

  • the expiration of a lease/visa


    انقضای اجاره نامه/ویزا

  • What is the expiration date of your credit card? (= What is the last date on which it can be used?)


    تاریخ انقضای کارت اعتباری شما چقدر است؟ (= آخرین تاریخی که در آن می توان از آن استفاده کرد چه زمانی است؟)

  • During normal breathing, expiration is passive and no muscles are contracted.


    در طول تنفس طبیعی، بازدم غیرفعال است و هیچ ماهیچه ای منقبض نمی شود.

  • Breath intake and expiration were mostly active only in the upper half of her chest.


    تنفس و بازدم بیشتر فقط در نیمه بالایی قفسه سینه او فعال بود.

  • He stayed on past the expiration of his tourist visa.


    او در پایان مدت ویزای توریستی خود ماند.

  • Trading was brisk as the quarterly expiration of options and futures spurred demand for shares.


    معاملات سریع بود زیرا انقضای سه ماهه اختیارات و معاملات آتی باعث افزایش تقاضا برای سهام شد.

synonyms - مترادف
  • end


    پایان


  • تمام کردن

  • cessation


    توقف


  • بستن


  • نتیجه

  • termination


    خاتمه دادن


  • دستگیری

  • arrestment


    دست کشیدن

  • cease


    بررسی


  • بسته

  • closedown


    قطع

  • closure


    قطع شدن

  • cutoff


    پایان دادن

  • discontinuance


    مکث

  • discontinuation


    سپری شدن

  • ending


    انحراف

  • halt


    خاموش شدن

  • lapse


    خاموش کردن

  • offset


    اقامت کردن

  • shutdown


    متوقف کردن

  • shutoff


    متوالی


  • انقضا


  • بسته شدن

  • stoppage


    تعلیق

  • surcease


    مقاومت

  • expiry


    وقفه

  • closing


  • suspension


  • desistance


  • stopping


  • interruption


antonyms - متضاد
  • continuance


    استمرار

  • continuation


    ادامه


  • شروع


  • شروع کنید

  • commencement


    معرفی


  • افتتاح


  • ماندگاری

  • persistence


    تداوم

  • continuity


    طولانی شدن

  • perpetuation


    نگهداری

  • prolongation


    از سرگیری


  • حفظ

  • resumption


    ادامه دارد

  • initiation


    افزونه

  • preservation


    بی وقفه

  • continuing


    برو


  • پیشبرد

  • ceaselessness


    اقامت

  • go


    راه اندازی مجدد

  • furtherance


    مدت زمان

  • abidance


    استارت آپ

  • restarting


    بقا

  • duration


    طول عمر

  • startup


    دوام


  • ثبات

  • longevity


    بادوام

  • durability


    پیوستگی

  • constancy


    نگه داشتن

  • lasting


  • continuousness


  • keeping up


لغت پیشنهادی

condos

لغت پیشنهادی

crocker

لغت پیشنهادی

vigor