wholesale
wholesale - عمده فروشی
adverb - قید
UK :
US :
the business of selling goods in large quantities at low prices to other businesses, rather than to the general public
تجارت فروش کالا در مقادیر زیاد با قیمت های پایین به سایر مشاغل به جای عموم مردم
relating to the business of selling goods in large quantities at low prices to other businesses, rather than to the general public
مربوط به تجارت فروش کالا در مقادیر زیاد با قیمت های پایین به سایر مشاغل و نه به عموم مردم
تقریباً همه چیز یا همه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و اغلب بدون نگرانی برای نتایج انجام می شود
the business of selling large quantities of goods at low prices to other businesses, rather than to the general public
تجارت فروش مقادیر زیاد کالا با قیمت های پایین به سایر مشاغل و نه به عموم مردم
involving the business of selling goods in large quantities to businesses, rather than to the general public
شامل تجارت فروش کالا در مقادیر زیاد به مشاغل و نه به عموم مردم
شامل کسب و کار ارائه خدمات به سایر مشاغل و نه برای عموم مردم است
of or for the selling of goods in large amounts at low prices to shops and businesses, rather than the selling of goods in shops to customers
از یا برای فروش کالا در مقادیر زیاد با قیمت های پایین به مغازه ها و مشاغل، به جای فروش کالا در مغازه ها به مشتریان
(especially of something bad or too extreme) complete or affecting a lot of things, people places, etc.
(مخصوصاً در مورد چیز بد یا خیلی شدید) کامل یا تأثیرگذار بر بسیاری از چیزها، افراد، مکان ها و غیره.
the price at which goods are sold to shops by the people who produce them rather than the price which the customer usually pays in the shop
قیمتی که کالاها با آن توسط افرادی که آنها را تولید می کنند به مغازه ها فروخته می شود، به جای قیمتی که مشتری معمولاً در مغازه می پردازد.
the activity of selling goods, usually in large amounts, to businesses which then sell them to the public
فعالیت فروش کالاها، معمولاً به مقدار زیاد، به مشاغلی که سپس آنها را به عموم می فروشند
شامل همه یا همه چیز؛ کامل
فعالیت فروش کالا به فروشگاه ها، سایر مشاغل و غیره به جای مردم
relating to the activity of selling goods or services to stores, other businesses, etc. rather than to the public
مربوط به فعالیت فروش کالا یا خدمات به فروشگاه ها، سایر مشاغل و غیره به جای عموم
if something is sold wholesale, it is sold to stores, other businesses, etc. rather than to the public
اگر چیزی به صورت عمده فروخته شود، به جای اینکه به عموم مردم برسد، به فروشگاه ها، مشاغل دیگر و غیره فروخته می شود
Record grain prices have already forced cutbacks in chicken production producing a 16 percent increase in broiler prices at wholesale.
رکورد قیمت غلات قبلاً باعث کاهش تولید مرغ شده است و باعث افزایش 16 درصدی قیمت جوجه های گوشتی به صورت عمده فروشی شده است.
ری تعدادی را از روی هوا انتخاب می کند - معمولاً زیر عمده فروشی - و معامله انجام می شود.
Shosteck گفت که کمترین قیمت عمده فروشی برای تلفن های همراه در سال 1993 216 دلار بوده است.
مصالح ساختمانی را به صورت عمده می خریم.
این جوانان به دلیل مصرف بیش از حد هروئین به طور عمده می میرند.
wholesale prices
قیمت های عمده فروشی
a wholesale supplier/business
یک تامین کننده/کسب و کار عمده فروشی
ما فقط به صورت عمده می فروشیم نه به عموم.
wholesale changes
تغییرات عمده فروشی
wholesale destruction
تخریب عمده فروشی
من کتم را مستقیماً از کارخانه به صورت عمده خریدم.
آنچه نظام به آن نیاز دارد اصلاحات کلی است.
او قیمت ها را برای عمده فروشی و خرده فروشی اندکی افزایش داد.
قیمت تولید کننده معیاری از هزینه ها در سطح عمده فروشی است.
قیمت بنزین در بازار عمده فروشی در حال افزایش است.
در ماه اوت، کل فروش عمده فروشی 0.9٪ کاهش یافت.
او یک تجارت عمده فروشی و سایت اینترنتی راه اندازی کرد.
او روزانه محصولات خود را به بازار عمده فروشی در بردفورد می برد.
بخش عمده فروشی بین تولیدکنندگان و خرده فروشان فشرده شده است.
The bank plans to exit wholesale banking to concentrate on its core personal financial services business.
این بانک قصد دارد از بانکداری عمده فروشی خارج شود تا بر تجارت اصلی خدمات مالی شخصی خود تمرکز کند.
پرورش دهندگانی که توله ها را به صورت عمده به یک دلال یا فروشگاه حیوانات خانگی می فروشند باید مجوز USDA را دریافت کنند.
تمام اثاثیه او به صورت عمده خریداری شد.
گسترده
جمع
پتو
جامع
sweeping
وسیع
wide-ranging
فراگیر - عمومی - کلی
all-inclusive
دور از دسترس
جرم
far-reaching
بطور گسترده
بی تفاوت
در مقیاس بزرگ
indiscriminate
کاملا
large-scale
کامل
outright
سراسری
thorough
فله
across-the-board
عمومی
bulk
به طور کلی
کمی
به صورت عمده
در کمیت
quantitative
در توده
in bulk
جهانی
in quantity
همه جانبه
در سراسر هیئت مدیره
پر شده
all-embracing
exhaustive
partial
جزئي
selective
انتخابی
confined
محدود
discriminate
تبعیض قائل شدن
محصور
restricted
ناقص
incomplete
محدود، تنگ
بخش
خاص
خرده فروشی
retail
ناتمام
ریزبین
unfinished
ایراد گیر
fastidious
تبعیض آمیز
fussy
ضربه زننده
discriminating
برگزیده
picky
سختگیرانه
choosy
مطالبه گر
exacting
متفکر
demanding
بدبختی
discerning
بحرانی
pernickety
خوب
پرسنیکتی
مراقب باشید
persnickety
منتخب
مد روز
choosey
شیک پوشی
faddish
زیرک
faddy
دقیق
astute
scrupulous