wholesale

base info - اطلاعات اولیه

wholesale - عمده فروشی

adverb - قید

/ˈhəʊlseɪl/

UK :

/ˈhəʊlseɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [wholesale] در گوگل
description - توضیح
  • the business of selling goods in large quantities at low prices to other businesses, rather than to the general public


    تجارت فروش کالا در مقادیر زیاد با قیمت های پایین به سایر مشاغل به جای عموم مردم

  • relating to the business of selling goods in large quantities at low prices to other businesses, rather than to the general public


    مربوط به تجارت فروش کالا در مقادیر زیاد با قیمت های پایین به سایر مشاغل و نه به عموم مردم


  • تقریباً همه چیز یا همه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و اغلب بدون نگرانی برای نتایج انجام می شود

  • the business of selling large quantities of goods at low prices to other businesses, rather than to the general public


    تجارت فروش مقادیر زیاد کالا با قیمت های پایین به سایر مشاغل و نه به عموم مردم

  • involving the business of selling goods in large quantities to businesses, rather than to the general public


    شامل تجارت فروش کالا در مقادیر زیاد به مشاغل و نه به عموم مردم

  • involving the business of providing services to other businesses, rather than to the general public


    شامل کسب و کار ارائه خدمات به سایر مشاغل و نه برای عموم مردم است

  • of or for the selling of goods in large amounts at low prices to shops and businesses, rather than the selling of goods in shops to customers


    از یا برای فروش کالا در مقادیر زیاد با قیمت های پایین به مغازه ها و مشاغل، به جای فروش کالا در مغازه ها به مشتریان

  • (especially of something bad or too extreme) complete or affecting a lot of things, people places, etc.


    (مخصوصاً در مورد چیز بد یا خیلی شدید) کامل یا تأثیرگذار بر بسیاری از چیزها، افراد، مکان ها و غیره.


  • قیمتی که کالاها با آن توسط افرادی که آنها را تولید می کنند به مغازه ها فروخته می شود، به جای قیمتی که مشتری معمولاً در مغازه می پردازد.

  • the activity of selling goods, usually in large amounts, to businesses which then sell them to the public


    فعالیت فروش کالاها، معمولاً به مقدار زیاد، به مشاغلی که سپس آنها را به عموم می فروشند

  • involving everyone or everything; complete


    شامل همه یا همه چیز؛ کامل

  • the activity of selling goods to stores, other businesses, etc. rather than to the public


    فعالیت فروش کالا به فروشگاه ها، سایر مشاغل و غیره به جای مردم

  • relating to the activity of selling goods or services to stores, other businesses, etc. rather than to the public


    مربوط به فعالیت فروش کالا یا خدمات به فروشگاه ها، سایر مشاغل و غیره به جای عموم

  • if something is sold wholesale, it is sold to stores, other businesses, etc. rather than to the public


    اگر چیزی به صورت عمده فروخته شود، به جای اینکه به عموم مردم برسد، به فروشگاه ها، مشاغل دیگر و غیره فروخته می شود

  • Record grain prices have already forced cutbacks in chicken production producing a 16 percent increase in broiler prices at wholesale.


    رکورد قیمت غلات قبلاً باعث کاهش تولید مرغ شده است و باعث افزایش 16 درصدی قیمت جوجه های گوشتی به صورت عمده فروشی شده است.

  • Ray picks a number out of thin air -- generally below wholesale -- and the deal is done.


    ری تعدادی را از روی هوا انتخاب می کند - معمولاً زیر عمده فروشی - و معامله انجام می شود.

  • Shosteck said the lowest wholesale prices for cellular phones was $ 216 in 1993.


    Shosteck گفت که کمترین قیمت عمده فروشی برای تلفن های همراه در سال 1993 216 دلار بوده است.

example - مثال
  • We buy the building materials wholesale.


    مصالح ساختمانی را به صورت عمده می خریم.

  • These young people die wholesale from heroin overdoses.


    این جوانان به دلیل مصرف بیش از حد هروئین به طور عمده می میرند.

  • wholesale prices


    قیمت های عمده فروشی

  • a wholesale supplier/business


    یک تامین کننده/کسب و کار عمده فروشی

  • We only sell wholesale, not to the public.


    ما فقط به صورت عمده می فروشیم نه به عموم.

  • wholesale changes


    تغییرات عمده فروشی

  • wholesale destruction


    تخریب عمده فروشی

  • I bought my coat direct from the factory at wholesale.


    من کتم را مستقیماً از کارخانه به صورت عمده خریدم.

  • What the system needs is wholesale reform.


    آنچه نظام به آن نیاز دارد اصلاحات کلی است.

  • He raised prices slightly for wholesale and retail.


    او قیمت ها را برای عمده فروشی و خرده فروشی اندکی افزایش داد.

  • Producer prices are a gauge of costs at the wholesale level.


    قیمت تولید کننده معیاری از هزینه ها در سطح عمده فروشی است.

  • The wholesale market price of gasoline is starting to rise.


    قیمت بنزین در بازار عمده فروشی در حال افزایش است.

  • During August, total wholesale sales dropped 0.9%.


    در ماه اوت، کل فروش عمده فروشی 0.9٪ کاهش یافت.

  • He set up a wholesale business and internet site.


    او یک تجارت عمده فروشی و سایت اینترنتی راه اندازی کرد.

  • He takes his produce daily to the wholesale market in Bradford.


    او روزانه محصولات خود را به بازار عمده فروشی در بردفورد می برد.

  • Squeezed between manufacturers and retailers is the wholesale sector.


    بخش عمده فروشی بین تولیدکنندگان و خرده فروشان فشرده شده است.

  • The bank plans to exit wholesale banking to concentrate on its core personal financial services business.


    این بانک قصد دارد از بانکداری عمده فروشی خارج شود تا بر تجارت اصلی خدمات مالی شخصی خود تمرکز کند.

  • Breeders who sell puppies wholesale to a broker or pet store must obtain a USDA license.


    پرورش دهندگانی که توله ها را به صورت عمده به یک دلال یا فروشگاه حیوانات خانگی می فروشند باید مجوز USDA را دریافت کنند.

  • All of her furniture was bought wholesale.


    تمام اثاثیه او به صورت عمده خریداری شد.

synonyms - مترادف

  • گسترده


  • جمع


  • پتو


  • جامع

  • sweeping


    وسیع

  • wide-ranging


    فراگیر - عمومی - کلی

  • all-inclusive


    دور از دسترس


  • جرم

  • far-reaching


    بطور گسترده


  • بی تفاوت


  • در مقیاس بزرگ

  • indiscriminate


    کاملا

  • large-scale


    کامل

  • outright


    سراسری

  • thorough


    فله

  • across-the-board


    عمومی

  • bulk


    به طور کلی


  • کمی


  • به صورت عمده


  • در کمیت

  • quantitative


    در توده

  • in bulk


    جهانی

  • in quantity


    همه جانبه


  • در سراسر هیئت مدیره


  • پر شده



  • all-embracing



  • exhaustive



antonyms - متضاد
  • partial


    جزئي

  • selective


    انتخابی

  • confined


    محدود

  • discriminate


    تبعیض قائل شدن


  • محصور

  • restricted


    ناقص

  • incomplete


    محدود، تنگ


  • بخش


  • خاص


  • خرده فروشی

  • retail


    ناتمام


  • ریزبین

  • unfinished


    ایراد گیر

  • fastidious


    تبعیض آمیز

  • fussy


    ضربه زننده

  • discriminating


    برگزیده

  • picky


    سختگیرانه

  • choosy


    مطالبه گر

  • exacting


    متفکر

  • demanding


    بدبختی

  • discerning


    بحرانی

  • pernickety


    خوب


  • پرسنیکتی


  • مراقب باشید

  • persnickety


    منتخب


  • مد روز

  • choosey


    شیک پوشی

  • faddish


    زیرک

  • faddy


    دقیق

  • astute


  • scrupulous


لغت پیشنهادی

writing

لغت پیشنهادی

heighten

لغت پیشنهادی

European