coffee
coffee - قهوه
noun - اسم
UK :
US :
یک نوشیدنی داغ قهوه ای تیره که طعم کمی تلخ دارد
یک فنجان قهوه
دانه های کامل قهوه، دانه های قهوه خرد شده یا پودری که برای تهیه قهوه به آن آب اضافه می کنید
یک رنگ قهوه ای روشن
قهوه سیاه قوی ایتالیایی
قهوه ای که با افزودن مقدار زیادی شیر داغ به مقدار کمی قهوه قوی تهیه می شود
قهوه ای که دارای شیر داغ با حباب های زیادی است که معمولاً روی آن پودر شکلات قرار دارد
قهوه ای که با ریختن مقدار کمی قهوه سیاه قوی ایتالیایی روی آب داغ تهیه می شود
قهوه ای که کافئین ندارد. بدون کافئین مخفف کلمه بدون کافئین است
یک لاته یا کاپوچینوی لاغر دارای شیر بسیار کم چرب است
قهوه ای که با استفاده از فیلتر کاغذی درست می شود
قهوه سرد با یخ سرو می شود
a dark brown powder with a strong flavour and smell that is made by crushing dark beans from a tropical bush and used to make a drink
پودر قهوه ای تیره با طعم و بوی قوی که از خرد کردن لوبیاهای تیره از بوته های گرمسیری به دست می آید و برای تهیه نوشیدنی استفاده می شود.
نوشیدنی، معمولا داغ، از پودر قهوه ای تیره تولید شده از دانه های قهوه خرد شده تهیه می شود
a dark brown slightly bitter drink that is usually served hot esp. in the morning and at the end of meals, a cup of this drink or the beans from which this drink is made
یک نوشیدنی قهوهای تیره و کمی تلخ که معمولاً داغ سرو میشود. صبح و آخر غذا یک فنجان از این نوشیدنی یا حبوباتی که این نوشیدنی از آن درست می شود
آنها را می توان به صورت مایع، مایع منجمد یا سفید کننده قهوه خشک شده با اسپری خریداری کرد.
این چهار قهوه و دو تکه پای سیب است، درست است؟
انواع قهوه های لذیذ به فروش می رسد.
This chamber is a natural place for Bardul to retire to talk with the adventurers and offer some of his Lustrian coffee.
این اتاق مکانی طبیعی برای بازنشستگی باردول است تا با ماجراجویان صحبت کند و مقداری از قهوه لوستری خود را ارائه دهد.
داستان های بیشتر، قهوه بیشتر و تلاش دیگری با رادیو ترانزیستوری پیت.
شاید تسلیم شدی، برای یک فنجان قهوه در خیابان هادسون توقف کردی و وقتی من آمدم خوش شانس بودی.
اما برای باز شدن هر میخانه یا قهوه خانه ای خیلی زود بود.
قهوهمان را تمام میکنیم، عکسهایمان را کنار میگذاریم و برای صبح خداحافظی میکنیم.
آنها در مورد برنامه ها در سوهو با قهوه صحبت کردند.
The chicken was delicious, and Lisa was feeling revitalised as she made herself some coffee and settled down to work.
مرغ خوشمزه بود و لیزا در حالی که برای خودش قهوه درست میکرد و سر کار میآمد، احساس سرزندگی میکرد.
ground/real/instant coffee
قهوه زمین / واقعی / فوری
decaffeinated coffee
قهوه بدون کافئین
یک شیشه قهوه
ترکیبی از قهوه های برزیلی و کلمبیایی
مزرعه قهوه
بستنی قهوه
coffee beans
دانه های قهوه
نوشیدن/نوشیدن قهوه
میخوای یه وقتایی با من قهوه بخوری؟
black/white coffee (= without/with milk)
قهوه سیاه/سفید (= بدون/با شیر)
یک فنجان قهوه
یک فنجان / لیوان قهوه
بیا فردا برای قهوه همدیگر را بخوریم.
رفتیم برای قهوه در یک کافه کوچک در خیابان.
پشت میز آشپزخانه نشسته بود و از قهوه صبحش لذت می برد.
چای یا قهوه؟
من فقط قهوه را درست می کنم.
با قهوه صحبت کنیم (= در حال نوشیدن قهوه).
من قهوه با شیر و بدون شکر می خواهم.
یک لیوان / قابلمه قهوه
میخوای بری یه قهوه بخوری؟
لطفا دو قهوه سیاه قوی
بوی دل انگیز قهوه در اتاق پیچید.
آیا قهوه واقعی می خواهید یا فوری؟
یک بسته قهوه تازه آسیاب شده
قهوه میخوری؟
او دو فنجان قهوه بخار پز آورد.
برای صبحانه قهوه درست می کنم.
او قهوه بسیار شیری با مقدار زیادی شکر می نوشد.
امکانات تهیه چای و قهوه در آشپزخانه موجود است.
بقیه به زودی برمی گردند - من می روم و یک قهوه تازه درست می کنم.
java
جاوا
café
کافه
espresso
اسپرسو
joe
جو
latte
لاته
brew
دم کردن
caffeine
کافئین
cappuccino
کاپوچینو
decaf
بدون کافئین
demitasse
demitasse
ink
جوهر
mocha
موکا
mud
گل و لای
perk
امتیاز
cuppa
فنجان
decoction
جوشانده
jamocha
جاموچا
sludge
لجن
اسید باتری
café au lait
café au lait
forty weight
وزن چهل
café noir
کافه نوآر
چیزهای داغ
varnish remover
لاک پاک کن
worm dirt
خاک کرم
برو آبمیوه
آب مغز
high octane
اکتان بالا
jitter juice
آب جیتر
liquid energy
انرژی مایع
morning jolt
تکان صبحگاهی
calmative
آرام بخش
decaf
بدون کافئین
downer
پایین تر
sedative
مواد افیونی
opiate
مواد مخدر
narcotic
آنودین
anodyne
ضد درد
analgesic
آرام بخش انگلستان
tranquillizerUK
دارو
خواب آور
hypnotic
پیش بینی کردن
dope
آزاردهنده
bummer
بکشید
آرام بخش ایالات متحده
tranquilliserUK
ناامیدی
tranquilizerUS
نورولپتیک
disappointment
تانک
neuroleptic
افسرده
letdown
ویران شدن
trank
حیف
depressant
باربیتورات
comedown
شرمندگی
pity
بد شانسی
barbiturate
دلسردی
shame
پستاندار
misfortune
calmant
sleeper
discouragement
pacifier