coffee

base info - اطلاعات اولیه

coffee - قهوه

noun - اسم

/ˈkɔːfi/

UK :

/ˈkɒfi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [coffee] در گوگل
description - توضیح

  • یک نوشیدنی داغ قهوه ای تیره که طعم کمی تلخ دارد


  • یک فنجان قهوه


  • دانه های کامل قهوه، دانه های قهوه خرد شده یا پودری که برای تهیه قهوه به آن آب اضافه می کنید

  • a light brown colour


    یک رنگ قهوه ای روشن

  • strong black Italian coffee


    قهوه سیاه قوی ایتالیایی


  • قهوه ای که با افزودن مقدار زیادی شیر داغ به مقدار کمی قهوه قوی تهیه می شود


  • قهوه ای که دارای شیر داغ با حباب های زیادی است که معمولاً روی آن پودر شکلات قرار دارد

  • coffee made by pouring a small amount of strong black Italian coffee on top of hot water


    قهوه ای که با ریختن مقدار کمی قهوه سیاه قوی ایتالیایی روی آب داغ تهیه می شود

  • coffee that does not contain caffeine . Decaf is short for ‘decaffeinated’


    قهوه ای که کافئین ندارد. بدون کافئین مخفف کلمه بدون کافئین است

  • a skinny latte or cappuccino has very low-fat milk in it


    یک لاته یا کاپوچینوی لاغر دارای شیر بسیار کم چرب است

  • coffee made using a paper filter


    قهوه ای که با استفاده از فیلتر کاغذی درست می شود

  • coffee served cold with ice


    قهوه سرد با یخ سرو می شود

  • a dark brown powder with a strong flavour and smell that is made by crushing dark beans from a tropical bush and used to make a drink


    پودر قهوه ای تیره با طعم و بوی قوی که از خرد کردن لوبیاهای تیره از بوته های گرمسیری به دست می آید و برای تهیه نوشیدنی استفاده می شود.

  • a drink usually hot made from the dark brown powder produced from crushed coffee beans


    نوشیدنی، معمولا داغ، از پودر قهوه ای تیره تولید شده از دانه های قهوه خرد شده تهیه می شود

  • a dark brown slightly bitter drink that is usually served hot esp. in the morning and at the end of meals, a cup of this drink or the beans from which this drink is made


    یک نوشیدنی قهوه‌ای تیره و کمی تلخ که معمولاً داغ سرو می‌شود. صبح و آخر غذا یک فنجان از این نوشیدنی یا حبوباتی که این نوشیدنی از آن درست می شود

  • They can be purchased as liquid, frozen liquid, or spray-dried coffee whitener.


    آنها را می توان به صورت مایع، مایع منجمد یا سفید کننده قهوه خشک شده با اسپری خریداری کرد.

  • That's four coffees and two pieces of apple pie right?


    این چهار قهوه و دو تکه پای سیب است، درست است؟

  • A variety of gourmet coffees are on sale.


    انواع قهوه های لذیذ به فروش می رسد.

  • This chamber is a natural place for Bardul to retire to talk with the adventurers and offer some of his Lustrian coffee.


    این اتاق مکانی طبیعی برای بازنشستگی باردول است تا با ماجراجویان صحبت کند و مقداری از قهوه لوستری خود را ارائه دهد.

  • More stories, more coffee and another try with Pete's transistor radio.


    داستان های بیشتر، قهوه بیشتر و تلاش دیگری با رادیو ترانزیستوری پیت.

  • Maybe you gave up stopped for a cup of coffee on Hudson Street and got lucky when I turned up.


    شاید تسلیم شدی، برای یک فنجان قهوه در خیابان هادسون توقف کردی و وقتی من آمدم خوش شانس بودی.

  • But it was far too early for any taverns or coffee houses to be open.


    اما برای باز شدن هر میخانه یا قهوه خانه ای خیلی زود بود.

  • We finish our coffee put our photos away and bow good-bye for the morning.


    قهوه‌مان را تمام می‌کنیم، عکس‌هایمان را کنار می‌گذاریم و برای صبح خداحافظی می‌کنیم.

  • They discussed the plans over coffee in SoHo.


    آنها در مورد برنامه ها در سوهو با قهوه صحبت کردند.

  • The chicken was delicious, and Lisa was feeling revitalised as she made herself some coffee and settled down to work.


    مرغ خوشمزه بود و لیزا در حالی که برای خودش قهوه درست می‌کرد و سر کار می‌آمد، احساس سرزندگی می‌کرد.

example - مثال
  • ground/real/instant coffee


    قهوه زمین / واقعی / فوری

  • decaffeinated coffee


    قهوه بدون کافئین

  • a jar of coffee


    یک شیشه قهوه

  • a blend of Brazilian and Colombian coffees


    ترکیبی از قهوه های برزیلی و کلمبیایی

  • a coffee plantation


    مزرعه قهوه


  • بستنی قهوه

  • coffee beans


    دانه های قهوه

  • to drink/sip coffee


    نوشیدن/نوشیدن قهوه

  • Do you want to have coffee with me sometime?


    میخوای یه وقتایی با من قهوه بخوری؟

  • black/white coffee (= without/with milk)


    قهوه سیاه/سفید (= بدون/با شیر)


  • یک فنجان قهوه

  • a coffee cup/mug


    یک فنجان / لیوان قهوه

  • Let's meet for coffee tomorrow.


    بیا فردا برای قهوه همدیگر را بخوریم.

  • We went for coffee at a small cafe in the high street.


    رفتیم برای قهوه در یک کافه کوچک در خیابان.

  • She was sitting at the kitchen table enjoying her morning coffee.


    پشت میز آشپزخانه نشسته بود و از قهوه صبحش لذت می برد.

  • Tea or coffee?


    چای یا قهوه؟

  • I'll just make the coffee.


    من فقط قهوه را درست می کنم.

  • Let's talk over coffee (= while drinking coffee).


    با قهوه صحبت کنیم (= در حال نوشیدن قهوه).

  • I ask for coffee with milk and no sugar.


    من قهوه با شیر و بدون شکر می خواهم.

  • a mug/pot of coffee


    یک لیوان / قابلمه قهوه

  • Do you want to go and get a coffee?


    میخوای بری یه قهوه بخوری؟

  • Two strong black coffees, please.


    لطفا دو قهوه سیاه قوی

  • An inviting smell of coffee wafted into the room.


    بوی دل انگیز قهوه در اتاق پیچید.

  • Would you like real or instant coffee?


    آیا قهوه واقعی می خواهید یا فوری؟

  • a packet of freshly ground coffee


    یک بسته قهوه تازه آسیاب شده

  • Do you drink coffee?


    قهوه میخوری؟

  • He brought in two mugs of steaming coffee.


    او دو فنجان قهوه بخار پز آورد.

  • I'll make some coffee for breakfast.


    برای صبحانه قهوه درست می کنم.

  • She drinks very milky coffee with lots of sugar.


    او قهوه بسیار شیری با مقدار زیادی شکر می نوشد.

  • Tea and coffee-making facilities are available in the kitchen.


    امکانات تهیه چای و قهوه در آشپزخانه موجود است.

  • The others will be back soon—I'll go and make some fresh coffee.


    بقیه به زودی برمی گردند - من می روم و یک قهوه تازه درست می کنم.

synonyms - مترادف
  • java


    جاوا

  • café


    کافه

  • espresso


    اسپرسو

  • joe


    جو

  • latte


    لاته

  • brew


    دم کردن

  • caffeine


    کافئین

  • cappuccino


    کاپوچینو

  • decaf


    بدون کافئین

  • demitasse


    demitasse

  • ink


    جوهر

  • mocha


    موکا

  • mud


    گل و لای

  • perk


    امتیاز

  • cuppa


    فنجان

  • decoction


    جوشانده

  • jamocha


    جاموچا

  • sludge


    لجن


  • اسید باتری

  • café au lait


    café au lait

  • forty weight


    وزن چهل

  • café noir


    کافه نوآر


  • چیزهای داغ

  • varnish remover


    لاک پاک کن

  • worm dirt


    خاک کرم


  • برو آبمیوه


  • آب مغز

  • high octane


    اکتان بالا

  • jitter juice


    آب جیتر

  • liquid energy


    انرژی مایع

  • morning jolt


    تکان صبحگاهی

antonyms - متضاد
  • calmative


    آرام بخش

  • decaf


    بدون کافئین

  • downer


    پایین تر

  • sedative


    مواد افیونی

  • opiate


    مواد مخدر

  • narcotic


    آنودین

  • anodyne


    ضد درد

  • analgesic


    آرام بخش انگلستان

  • tranquillizerUK


    دارو


  • خواب آور

  • hypnotic


    پیش بینی کردن

  • dope


    آزاردهنده

  • bummer


    بکشید


  • آرام بخش ایالات متحده

  • tranquilliserUK


    ناامیدی

  • tranquilizerUS


    نورولپتیک

  • disappointment


    تانک

  • neuroleptic


    افسرده

  • letdown


    ویران شدن

  • trank


    حیف

  • depressant


    باربیتورات

  • comedown


    شرمندگی

  • pity


    بد شانسی

  • barbiturate


    دلسردی

  • shame


    پستاندار

  • misfortune


  • calmant


  • sleeper


  • discouragement


  • pacifier


لغت پیشنهادی

gambit

لغت پیشنهادی

lubrication

لغت پیشنهادی

alias