incomplete
incomplete - ناقص
adjective - صفت
UK :
US :
not having everything that should be there or not completely finished
نداشتن همه چیزهایی که باید وجود داشته باشد یا کاملاً تمام نشده است
نمره ای که به دانش آموزان مدرسه یا کالج داده می شود زمانی که آنها تمام کار یک دوره را کامل نکرده باشند
نداشتن برخی از قطعات، یا تکمیل نشده است
یک علامت، معمولاً موقت، زمانی که برخی از کارهای یک کلاس تمام نشده است، دریافت می شود
فاقد برخی از قطعات، یا تکمیل نشده است
با این حال، موفقیت این برنامه ناقص بود.
Historical records for this time are incomplete.
اسناد تاریخی برای این زمان ناقص است.
حفاری تونل هنوز ناقص است.
The database is also obviously incomplete, being little more than a list of fields for you to fill in.
پایگاه داده نیز به وضوح ناقص است، و کمی بیشتر از یک لیست از فیلدهایی است که باید آنها را پر کنید.
incomplete drawings
نقشه های ناقص
تا به امروز 6.7 میلیون پوند برای دو پایانه کشتی ناقص در خلیج گیلز و بورویک هزینه شده است.
Current data on which regulatory decisions are based, because they are incomplete, give an imprecise estimate of risk.
داده های فعلی که تصمیمات نظارتی بر اساس آنها است، به دلیل ناقص بودن آنها، تخمین نادرستی از ریسک را ارائه می دهد.
میانبرهای سطحی باعث بهبودی ناقص می شود.
Incomplete historical records have made the investigation more difficult.
سوابق تاریخی ناقص تحقیق را دشوارتر کرده است.
an incomplete job application
یک درخواست شغلی ناقص
Midway through the second quarter Steve Young aggravated his groin while running toward the sideline and throwing an incomplete pass.
در اواسط کوارتر دوم، استیو یانگ هنگام دویدن به سمت خط کناری و پرتاب یک پاس ناقص، کشاله ران خود را تشدید کرد.
Democrats said the McCollum-Zeliff charges were an incomplete sneak preview of conclusions expected when their committees have completed a full report.
دموکراتها گفتند که اتهامات مککولوم-زلیف یک پیشنمایش مخفیانه ناقص از نتیجهگیری است که پس از تکمیل گزارش کامل کمیتههای آنها انتظار میرود.
در حالی که ناقص بود، گام هایی که برداشته شد پایه و اساس Workplace 2000 را گذاشت.
برای بسیاری، یک وعده غذایی خوب بدون شراب خوب ناقص است.
مجموعه ای ناقص از ارقام
زبان گفتاری شامل بسیاری از جملات ناقص است.
تعطیلات ما بدون حضور در زمین های تنیس ناقص خواهد بود.
Her collection remained incomplete.
مجموعه او ناقص ماند.
ساختمان ناتمام رها شد.
پلیس با اطلاعات ناقص اقدام کرد.
داده ها ناقص بود.
The statistics only provide an incomplete picture.
آمار فقط یک تصویر ناقص ارائه می دهد.
این تصمیم بر اساس اطلاعات ناقص یا نادرست بود.
ساختمان هنوز ناتمام است.
او نتوانست مقاله ترم خود را تحویل دهد، بنابراین یک دوره ناقص دریافت کرد.
صندوق های رای بسته شده اما نتایج انتخابات هنوز ناقص است.
partial
جزئي
fragmentary
تکه تکه
fragmental
خرد شده
scrappy
نیم
کسری
fractional
تکه تکه شده
fragmented
بخش
ناکافی
insufficient
خواستن
wanting
فاقد
lacking
شکسته شده
نیمه راه
halfway
محصور
restricted
خلاصه شده
abridged
واجد شرایط
qualified
کوتاه
کوتاه شده است
shortened
انجام نشده
undone
ناتمام
unaccomplished
اجرا نشده
unexecuted
محدود شده است
curtailed
از هم گسیخته
disjointed
تخليه شده است
expurgated
نیمه تمام
inchoate
meagreUK
meagreUK
ناچیز ایالات متحده
meagerUS
تکه تکه کاری
patchwork
غیر کل
patchy
نیم پای
unwhole
half-pie
accomplished
انجام شده است
کامل
developed
توسعه یافته
finished
تمام شده
پر شده
متحد شده است
unified
کل
کافی است
کافی
ample
جمع
از A تا Z
ترکیب شده
جمعی
متحد
united
مرتبط
combined
ملحق شد
ادغام شده است
allied
تعاونی
linked
تلفیقی
joined
ادغام شده
amalgamated
یکپارچه
cooperative
تقسیم نشده
consolidated
منسجم
pooled
وابسته
integrated
گنجانده شده است
undivided
لیگ شده
cohesive
ذوب شده
affiliated
incorporated
leagued
fused