gentle

base info - اطلاعات اولیه

gentle - ملایم

adjective - صفت

/ˈdʒentl/

UK :

/ˈdʒentl/

US :

family - خانواده
gently
به آرامی
google image
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [gentle] در گوگل
description - توضیح

  • در رفتار یا انجام کار خود مهربان و مراقب باشید تا به کسی یا چیزی آسیب نرسانید یا آسیبی نرسانید.


  • افراطی، قوی یا خشن نیست

  • a gentle wind or rain is soft and light


    باد یا باران ملایم ملایم و ملایم است

  • a gentle hill or slope is not steep or sharp


    یک تپه یا شیب ملایم تند یا تیز نیست

  • calm, kind or soft


    آرام، مهربان یا نرم


  • خشن، شدید یا قوی نیست

  • not steep or sudden


    شیب دار یا ناگهانی نیست

  • calm, kind or soft; not violent or severe


    آرام، مهربان یا نرم؛ خشونت آمیز یا شدید نیست


  • پدرم یک بوکسور حرفه ای بود، اما در خانه با خانواده همیشه ساکت و آرام بود.

  • Her voice is gentle and warm.


    صدایش ملایم و گرم است.

  • The gentle and yet rapid response that one achieves has to be experienced to be understood.


    پاسخ ملایم و در عین حال سریعی که فرد به دست می آورد باید تجربه شود تا درک شود.

  • She lay on the beach enjoying the gentle breeze.


    او در ساحل دراز کشیده بود و از نسیم ملایم لذت می برد.

  • The program contains nine gentle exercise routines set to music.


    این برنامه شامل نه برنامه تمرینی ملایم با موسیقی است.

  • a sweet gentle girl who wouldn't hurt a fly


    دختری شیرین و مهربان که به مگس آسیب نمی رساند

  • Oh Lee, you're the gentlest person I know.


    اوه، لی، تو مهربان ترین کسی هستی که من می شناسم.

  • Mia's such a gentle person.


    میا خیلی آدم مهربانی است.

  • On a sunny afternoon we explored the gentler scenery near Henley and Oxford.


    در یک بعد از ظهر آفتابی، مناظر ملایم تری در نزدیکی هنلی و آکسفورد را کاوش کردیم.

  • She looks so gentle, so much at peace.


    او خیلی ملایم به نظر می رسد، خیلی آرام است.

  • the gentle warmth of the fire


    گرمای ملایم آتش

  • It is also occasionally found growing in small colonies in shallower parts of lakes with gentle water turbulence.


    همچنین گاهی اوقات در کلنی های کوچک در قسمت های کم عمق دریاچه ها با تلاطم آب ملایم رشد می کند.

example - مثال
  • a kind and gentle man


    مردی مهربان و مهربان

  • Terry was a gentle soul.


    تری روح مهربانی بود.

  • He looks scary but he's really a gentle giant.


    او ترسناک به نظر می رسد اما واقعاً یک غول مهربان است.

  • She was the gentlest of nurses.


    او مهربان ترین پرستاران بود.

  • a gentle voice/laugh/touch


    صدای ملایم / خنده / لمس

  • a gentle reminder that your next payment is due on Friday


    یک یادآوری ملایم که پرداخت بعدی شما در روز جمعه است

  • He lived in a gentler age than ours.


    او در سنی آرامتر از ما زندگی می کرد.

  • Be gentle with her!


    با او مهربان باش!

  • a gentle breeze


    یک نسیم ملایم

  • the gentle swell of the sea


    موج ملایم دریا

  • Cook over a gentle heat.


    روی حرارت ملایم بپزید.

  • We went for a gentle stroll.


    رفتیم یه قدم زدن ملایم

  • The doctor recommended a little gentle exercise.


    دکتر کمی ورزش ملایم را توصیه کرد.

  • This soap is very gentle on the hands.


    این صابون روی دست بسیار ملایم است.

  • a gentle slope/curve


    شیب / منحنی ملایم

  • She was very gentle with the children.


    او با بچه ها بسیار مهربان بود.

  • ‘Don't worry just relax,’ Louise's voice was gentle.


    صدای لوئیز ملایم بود: «نگران نباش، فقط استراحت کن.

  • He was a young man with a quiet gentle manner.


    او مرد جوانی بود با رفتاری آرام و آرام.

  • The professor gave a gentle smile.


    استاد لبخند ملایمی زد.

  • She agreed to come after a little gentle persuasion.


    بعد از کمی متقاعد کردن ملایم قبول کرد که بیاید.

  • a gentle smile


    یک لبخند ملایم

  • He's very gentle with his kids.


    او با بچه هایش بسیار مهربان است.

  • gentle exercise


    ورزش ملایم

  • You can actually accomplish a lot more by gentle persuasion.


    در واقع می توانید با متقاعد کردن ملایم کارهای بیشتری انجام دهید.

  • The path has a gentle slope/gradient.


    مسیر دارای شیب / شیب ملایم است.

  • The path has a gentle (= gradual) slope.


    مسیر دارای شیب ملایم (= تدریجی) است.

  • He gently lifted the baby out of the crib.


    او به آرامی نوزاد را از گهواره بیرون آورد.

synonyms - مترادف

  • نوع

  • sympathetic


    دلسوز

  • compassionate


    محبت آمیز

  • kindly


    مناقصه

  • tender


    خیراندیش

  • benevolent


    مراقبت

  • caring


    با ملاحظه

  • considerate


    دوستانه


  • نرم


  • دوست داشتنی

  • amiable


    انسانی

  • humane


    بخشنده

  • gracious


    دلپذیر

  • genial


    خوش خیم

  • benign


    رحیم - مهربان

  • affable


    درك كردن

  • merciful


    ملایم


  • با محبت

  • pleasant


    الزام آور

  • lenient


    قابل قبول

  • loving


    صلح آمیز

  • obliging


    مهربان

  • forgiving


    خوشایند

  • agreeable


    بردبار

  • amicable


    اسان گیر

  • peaceful


  • softhearted


  • congenial


  • kindhearted


  • forbearing


  • easygoing


antonyms - متضاد

  • خشن


  • خشونت آمیز

  • callous


    بی احساس

  • abusive


    بد لحن

  • brutal


    وحشیانه

  • surly


    ترسناک

  • antagonistic


    آنتاگونیست

  • crass


    زشت

  • crude


    خام

  • cruel


    ظالمانه

  • disagreeable


    نامطلوب

  • foul


    ناپاک


  • سخت

  • harsh


    خصومت آمیز

  • hostile


    گستاخ

  • insolent


    ناراحت کننده - شدیدا ناخوشایند

  • obnoxious


    توهین آمیز


  • بی ادب

  • rude


    نامهربان

  • unkind


    غیر اخلاقی

  • unmannerly


    وحشی


  • جنگ طلب

  • belligerent


    نفرت انگیز

  • hateful


    تهدید کننده

  • threatening


    غیر دوستانه

  • unfriendly


    آشفته


  • تمسخر آمیز

  • agitated


    تحقیر کننده

  • derisive


  • discourteous


  • disparaging


لغت پیشنهادی

pollution

لغت پیشنهادی

accelerating

لغت پیشنهادی

streets