upper
upper - بالا
adjective - صفت
UK :
US :
در جایگاهی بالاتر از چیز دیگری
نزدیک یا بالای چیزی
مهم تر از سایر بخش ها یا رتبه ها در یک سازمان، سیستم و غیره
دورتر از دریا یا شمالتر از سایر بخشهای یک منطقه
قسمت بالایی یک کفش که پای شما را می پوشاند
در موقعیت یا سطحی بالاتر از چیز دیگری، یا بالاترین بخش بودن چیزی
قسمت بالایی کفشی که پای شخص را می پوشاند و پاشنه و کف آن به آن وصل می شود.
دارویی که باعث می شود فردی که آن را مصرف می کند احساس بسیار فعال و هیجانی کند
در موقعیت یا سطح بالاتر (از چیز دیگری)، یا بالاترین بخش بودن چیزی
قسمت بالایی یک کفش
بالای بازوهایش مثل تنه درخت بود.
بیشتر شهاب سنگ ها از اتمسفر بالایی زمین عبور نمی کنند.
مردم برای فرار از بالا آمدن آب به شاخه های بالای درخت رفته بودند.
طبقات بالا برای او مترادف با عظمت کشورش بود.
رشته هایی از لامپ های پارافینی در امتداد عرشه های بالایی می درخشند و در آب جوهری می رقصند.
یک شرکت سرمایه گذاری طبقات بالای ساختمان را اشغال می کند.
تنها دو پولیپ کوچک کولون در بیمارانی که ضایعه دستگاه گوارش فوقانی داشتند، یافت شد.
upper-income consumers
مصرف کنندگان با درآمد بالا
او قبلاً روی لب بالایی موهایش رشد کرده بود.
من چنگال های خرس خود را بسته ام و با پرندگان رعد و برق به مناطق بالا پرواز می کنم.
کشوی بالای میز سمت راستش را بیرون آورد و برای بسته اسکناس احساس کرد.
They had the wedding in the big upper room that occupied the whole of the second floor of their Auntie's pub.
آنها عروسی را در اتاق بالایی که کل طبقه دوم میخانه عمه آنها را اشغال کرده بود برگزار کردند.
Competition is keen and candidates must offer a minimum of an upper second class honours degree together with evidence of satisfactory financial arrangements.
رقابت مشتاق است و نامزدها باید حداقل مدرک ممتاز درجه دوم را همراه با شواهدی از ترتیبات مالی رضایت بخش ارائه دهند.
کودکی روی یکی از طبقه های بالا ناله می کرد.
چند تا از دندان های بالاییش از دست رفته بود.
لب بالایی او
طبقات بالای ساختمان
عرشه بالایی
حداکثر 20000 پوند برای هر پروژه هزینه می شود.
رده های بالای جامعه
انسداد در گلو یا راه هوایی فوقانی
بالای بازو / بدن
در گوشه سمت چپ/راست بالای نقاشی
قسمت بالایی بدنه کشتی
دامنه های بالای کوه
حقوق در انتهای بالای مقیاس دستمزد
قسمت بالایی رودخانه
به او آموزش داده شد که لب بالایی را سفت نگه دارد و هرگز در ملاء عام گریه نکند.
واکنش آنها به شدت با لب بالایی سفت انگلیسی ها در تضاد است.
طبقات بالای ساختمان اداری در حال رنگ آمیزی بود.
اگر عفونت بررسی نشود احتمالاً به قسمت بالایی بدن سرایت می کند.
این کفش ها دارای رویه چرم و زیره مصنوعی هستند.
شرکت ما سه طبقه بالای ساختمان را اشغال کرده بود.
topmost
بالاترین
uppermost
بالا
در بالا
بالاتر
higher
در بالای سر
overhead
مرتفع
elevated
بلندتر
پوشاننده
loftier
بطرف بالا
overlying
بیشتر به بالا
upward
سطح بالاتر
further-up
عالی ترین
higher level
بلندترین
higher-level
دورترین بالا
highest
برتر
upmost
سرپرست
loftiest
عالی
furthest up
سطح
superior
در طبقه بالا
superincumbent
از پله ها
supreme
سطح سطح
اوج می گیرد
راس
upstairs
آپیکال
surface-level
مرتفع تر
culminating
مرتفع ترین
apex
apical
more elevated
most elevated