applaud

base info - اطلاعات اولیه

applaud - کف زدن

verb - فعل

/əˈplɔːd/

UK :

/əˈplɔːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [applaud] در گوگل
description - توضیح

  • دست های باز خود را به هم بزنید تا نشان دهید که از نمایش، کنسرت، سخنران و غیره لذت برده اید


  • برای ابراز تایید قوی یک ایده، طرح و غیره


  • نشان دادن لذت یا تایید از چیزی مانند اجرا یا سخنرانی با کف زدن مکرر دست برای ایجاد صدا


  • گفتن اینکه شما عمل یا تصمیم یک فرد را تحسین می کنید و با آن موافق هستید


  • برای نشان دادن لذت یا تایید خود از چیزی مانند یک اجرا با کف زدن های مکرر


  • وقتی درآمد او به 10000 دلار رسید، آنها تشویق کردند.

  • When his earnings reached $ 10,000, they applauded.


    این یک نمایشنامه عالی بود، اما هیچ گالری برای تحسین هنر بارنز وجود نداشت.

  • It was a superb play but there was no gallery to applaud Barnes's artistry.


    سخنرانی او با تشویق گرم یک مجلس پر شد.

  • Her speech was warmly applauded by a full chamber.


    اظهارات علنی کامینیتی مورد تشویق هم تیمی هایش قرار گرفت.

  • Caminiti's public remarks were applauded by his teammates.


    برنامه های او برای آبیاری و کشاورزی بهتر مورد تشویق گرم مردم لانکر قرار گرفت و پس از آن هیچ کاری در مورد آنها انجام ندادند.

  • His plans for better irrigation and agriculture were warmly applauded by the people of Lancre, who then did nothing about them.


    تیم را باید به خاطر نگرش آزادانه اش به فروش تحسین کرد.

  • The team should be applauded for its open-house attitude to the sales.


    برخی از حضار آن را تشویق کردند.

  • Some members of the audience applauded it.


    شهر موفقیت هایش را تحسین کرد و شکست هایش را رد کرد.

  • The city applauded its successes and dismissed its failures.


    مردم خندیدند و مؤدبانه کف زدند.

  • People laughed and applauded politely.


    رئیس جمهور در سخنرانی 40 دقیقه ای خود بارها مورد تشویق قرار گرفت.

  • The President was applauded repeatedly during his 40-minute speech.


    کارول براونر، مدیر آژانس حفاظت از محیط زیست، این لایحه را تحسین کرد.

  • Carol Browner, administrator of the Environmental Protection Agency applauded the bill.


    ما تلاش های شرکت برای بهبود ایمنی را تحسین می کنیم.

  • We applaud the company's efforts to improve safety.


    هنگامی که اعتصاب کنندگان به دادگاه هدایت شدند، گروهی از هواداران تشویق کردند.

  • A group of supporters applauded the strikers as they were led into court.


    هنگامی که ایوانز قول کاهش مالیات را داد، جمعیت کف زدند.

  • The crowd applauded when Evans promised to cut taxes.


example - مثال
  • He started to applaud and the others joined in.


    او شروع به کف زدن کرد و بقیه هم به آن پیوستند.

  • They rose to applaud the speaker.


    آنها بلند شدند تا سخنران را تشویق کنند.

  • She was applauded as she came on stage.


    وقتی روی صحنه آمد مورد تشویق قرار گرفت.

  • The audience applauded loudly.


    حضار با صدای بلند کف زدند.

  • We applaud her decision.


    ما تصمیم او را تحسین می کنیم.

  • His efforts to improve the situation are to be applauded.


    تلاش های او برای بهبود وضعیت قابل تحسین است.

  • The decision to save the company has been warmly applauded.


    تصمیم برای نجات شرکت به گرمی مورد تشویق قرار گرفت.

  • I applaud her for having the courage to refuse.


    من او را تحسین می کنم که شجاعت رد کردن را دارد.

  • You should have heard the audience applaud - the noise was fantastic.


    باید صدای تشویق تماشاگران را می شنیدید - سر و صدا فوق العاده بود.

  • She was applauded for a full five minutes after her speech.


    پنج دقیقه بعد از سخنرانی او مورد تشویق قرار گرفت.

  • We applaud the family's decision to remain silent over the issue.


    ما تصمیم خانواده را برای سکوت در مورد این موضوع تحسین می کنیم.

  • We applaud the family’s decision to protect their privacy.


    ما تصمیم خانواده برای محافظت از حریم خصوصی آنها را تحسین می کنیم.

synonyms - مترادف
  • clap


    کف زدن

  • cheer


    تشویق کردن

  • hail


    تگرگ

  • hurrah


    هورای

  • hurray


    سوت زدن

  • whistle


    خانه را پایین بیاور


  • دست بزرگ بده


  • دست بده


  • آن را برای


  • تشویق ایستاده


  • دست هایت را کنار هم بگذار

  • give a standing ovation


    یک دور تشویق کنید

  • put your hands together


    تشویق ایستاده به

  • give a round of applause


    سقف را بالا ببرید

  • give a standing ovation to


    درخواست انکور


  • فریاد بزن

  • ask for an encore


    تحسین


  • ستایش

  • acclaim


    تایید

  • praise


    به آرامی ضربه بزنید


  • آن را رها کن


  • برای اکو کسی را تشویق کنید


  • دست زدن

  • applaud someone to the echo


  • clap one's hands


antonyms - متضاد
  • boo


    بو

  • hiss


    هیس

  • jeer


    تمسخر

  • heckle


    هک کردن

  • decry


    فریاد زدن

  • catcall


    catcall

  • taunt


    طعنه

  • mock


    مسخره کردن

  • razz


    razz

  • scorn


    زوزه کشیدن

  • howl


    گریه کن

  • shriek


    سوت زدن

  • whistle


    تمشک باد کن

  • blow raspberries


    ترس در

  • scoff at


    فریاد بزن


  • بحث آشغال

  • trash-talk


لغت پیشنهادی

elmer

لغت پیشنهادی

armhole

لغت پیشنهادی

Asia