baseline
baseline - خط پایه
noun - اسم
UK :
US :
a standard measurement or fact against which other measurements or facts are compared, especially in medicine or science
اندازه گیری یا واقعیتی استاندارد که سایر اندازه گیری ها یا حقایق را با آن مقایسه می کنند، به ویژه در پزشکی یا علم
خط پشت زمین در بازی هایی مانند تنیس یا والیبال
منطقه ای که یک بازیکن باید در آن بدود، در زمین بیسبال
a line on a sports field such as the one in tennis that marks the end of the playing area or the one in baseball that marks the path along which players run
یک خط در یک زمین ورزشی، مانند زمین تنیس، که پایان منطقه بازی را مشخص می کند، یا خطی در بیسبال که مسیری را که بازیکنان در آن می دوند مشخص می کند.
یک خط خیالی که به عنوان نقطه شروع برای مقایسه استفاده می شود
an amount of money or a number that is used to compare other amounts of money or numbers to especially as a way of measuring whether they have increased or decreased
مقداری پول یا عددی که برای مقایسه سایر مقادیر یا اعداد به کار می رود، به ویژه به عنوان روشی برای اندازه گیری افزایش یا کاهش آنها.
حداقل سطح کیفیت، ایمنی و غیره که در یک موقعیت خاص ضروری تلقی می شود
این نظرسنجی یک خط پایه است که میتوان تلاشها برای ایجاد تغییر را براساس آن اندازهگیری کرد.
گروه های درمانی در ابتدا با توجه به بیش از پنجاه ویژگی مقایسه شدند.
از پایه تا خالص: .
برخی از راههای تنظیم خطوط مبنا و اندازهگیری رفتار در بخش 2 مورد بحث قرار گرفت.
وقتی غروب فرا می رسد، پدران در خطوط پایه می خزند و دستورالعمل ها را فرا می خوانند.
مرد در طول خط پایه به سمت رختکن تیم رفت.
Besides it is playing fast and loose with the statistics to take 1981 as the baseline for the Government's claims.
علاوه بر این، با آمار و ارقام بازی سریع و سست دارد تا سال 1981 را مبنای ادعاهای دولت قرار دهد.
However Wainwright offered stubborn resistance and responded with some hard hitting from the baseline to level the score at 6-6.
با این حال، وین رایت مقاومت سرسختانه ای نشان داد و با چند ضربه محکم از خط پایه پاسخ داد تا امتیاز 6-6 به تساوی برسد.
ارقام سال 2014 به عنوان مبنایی برای مطالعه استفاده شد.
او آخرین سرویس را از خط پایه برای برنده شدن در مسابقه انجام داد.
a baseline assessment
یک ارزیابی پایه
a baseline price/figure/rate
قیمت پایه / رقم / نرخ
13 میلیون دلار به بودجه پایه برای دفتر دادستانی منطقه اضافه شد.
فولادسازان اروپایی سیستمی را پیشنهاد کرده اند که مبنایی را برای کارایی کربن تعیین می کند.
ویژگی های جدید باید پایه ای از امنیت را برای کاربران ویندوز فراهم کند.
apex
راس
climax
به اوج رسیدن
culmination
اوج گیری
مفرط
finale
پایانی
تمام کردن
حد
وسط
اوج
pinnacle
نخست
نقطه اوج
zenith
ارتفاع
اجلاس - همایش
بالا
acme
تاج
acme
تاج پادشاهی
apogee
سر
crest
نصف النهار
crown
سنگ بنا
ظهر
meridian
مجموع
capstone
پایان یافتن
crescendo
بستن
noon
نتیجه
noontime
sum
ending
vertex