limb
limb - اندام
noun - اسم
UK :
US :
یک دست یا پا
شاخه بزرگ یک درخت
دست یا پای یک شخص یا حیوان
دست یا پای یک شخص یا حیوان یا بال حیوان
در اینجا دوباره، اندام نزولی حلقه هنله آزادانه به آب نفوذ می کند اما به محلول ها نفوذ نمی کند.
صدها کودک پس از پا گذاشتن بر روی مین دست و پای خود را از دست داده اند.
به هر حال، از دست دادن قابل توجه خون، آسیب گسترده اندام تحتانی و لگن و برخی آسیب های قفسه سینه وجود دارد.
Anyway there's considerable loss of blood massive lower limb and pelvic damage and some chest injuries.
اندامم از کار می افتد، دهانم خشک می شود، موهایم سیخ می شود.
قدرت اندام، تمایل روح - این کافی است.
حتی جک هم احساس سفت شدن عجیب و غریبی در اندام ها کرد.
هنگامی که نوزادان به دنیا می آیند کنترل بسیار کمی بر اندام خود دارند.
اندامهایشان به نرمی برهنه حرکت میکردند، روی هم میرفتند، در هم میپیچیدند.
گوساله به آرامی با اندام هایی می لرزید و اولین قدم های نامطمئن خود را برداشت.
an artificial limb
یک اندام مصنوعی
مدتی استفاده از اندام هایش را از دست داد.
long-limbed
اندام دراز
loose-limbed
اندام شل
Are you prepared to go out on a limb (= risk doing something that other people are not prepared to do) and make your suspicions public?
آیا شما آماده هستید که با دست و پا بیرون بروید (= خطر انجام کاری که دیگران آمادگی انجام آن را ندارند) و ظن خود را علنی کنید؟
موضع بحث برانگیز او باعث شده است که او در یک دست و پا فرو رود.
او جان و دست و پا را به خطر انداخت تا فرزندانش را از آتش نجات دهد.
همینطور که نشستم دستامو با تنبلی دراز کردم.
این حیوان قادر است روی اندام های عقب خود بایستد.
اندام گم شده از کیفیت زندگی گربه کاسته نشد.
دو دست به دور اندام های در حال ور آمدن او رسیدند.
قربانیان تصادف بیشتر از ناحیه اندام تحتانی (= پاها) جراحت داشتند.
An 18-year-old student at California State University died yesterday when she was struck by a falling limb from a large oak tree.
یک دانشجوی 18 ساله در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا روز گذشته بر اثر سقوط عضوی از درخت بزرگ بلوط جان خود را از دست داد.
organ
عضو
appendage
زائده
bodypart
بخشی از بدن
بازو
پا
بخش
بال
پینیون
pinion
باله
fin
بازی
gam
سنجاق
pin
تحریک
spur
قسمت بدن
قسمتی از بدن
bodily part
اندام جلویی
دم
forelimb
برآمدگی
دست
flipper
روند
protuberance
ساق جلویی
پای جلو
ساختار بیولوژیکی
foreleg
دست و پا زدن
آنتن
احساس کننده
paddle
طرح ریزی
antenna
حد نهایی
feeler
ساختار
projection
extremity
کل