whack
whack - ضربت زدن
verb - فعل
UK :
US :
ضربه محکم به کسی یا چیزی
چیزی را در جایی قرار دادن
عمل ضربه محکم به چیزی یا صدایی که ایجاد می کند
مقداری از چیزی
ضربه زدن به کسی یا چیزی با سروصدا
به سرعت چیزی را در جایی قرار دادن
عمل ضربه زدن به کسی یا چیزی با سروصدا
یک سهم یا بخشی
تلاش برای انجام کاری
بالاترین قیمت یا پرداخت ممکن
به درستی کار نمی کند یا درست به نظر نمی رسد
ضربه سخت و پر سر و صدا به کسی یا چیزی وارد کردن
اگر همچین چیزی به من می گفت، او را کتک می زدم!
با رولپلاک ساق شلوارش را کوبید.
مثل اینکه با بیل به صورتم زده اند پایین می روم.
Steve has not been the same man since he whacked Saskia with an ashtray and buried her body in Epping Forest.
استیو از زمانی که ساسکیا را با زیرسیگاری کوبید و جسد او را در جنگل اپینگ دفن کرد، همان مرد نبود.
باکلی توپ را وارد زمین چپ کرد.
ظاهراً شخصی با درب خودروی من را شکسته است.
With a series of lame and recycled bits, this spring tryout comedy whacks us over the head with every joke.
این کمدی آزمایشی بهاری با مجموعهای از قطعههای لنگ و بازیافت شده، با هر شوخی سر ما را میکشد.
با کیف دستی اش او را کوبید.
جیمز توپ را از بالای دروازه عبور داد.
فقط کیف هایت را در گوشه ای بزن.
او توپ را از بالای دروازه به عقب برگرداند.
او را دور سرش زد.
بعضی از معلم ها با دمپایی پسرها را می زدند.
با چوبش تنه درخت را کوبید.
او را در دهان او کوبید.
کیفم را کجا بگذارم؟ فقط آن را در گوشه ای در آنجا ضربه بزنید.
او با چوبش به توپ ضربه زد.
Low earners will pay only half the charge but high earners will have to pay full whack (= pay the whole amount).
افراد کم درآمد فقط نیمی از هزینه را می پردازند، اما افراد پردرآمد باید کل هزینه را بپردازند (= کل مبلغ را بپردازند).
این یک ضربه زدن منصفانه نیست.
تکالیف خانه را زیر و رو کنید، سپس در صورت نیاز کمک بخواهید.
آنها آمادهاند تا برای کالاهایی از این دست هزینه بالایی بپردازند.
می توانید از دوچرخه قدیمی کارول استفاده کنید - چرخ دنده ها از کار افتاده است، اما هنوز هم کار می کند.
در حالی که صحبت می کرد روزنامه اش را به پشت صندلی کوبید.
راکتش را با دو دستش گرفت و ضربه محکمی به توپ زد.
فوت کردن، دمیدن
اصابت
thump
ضربه زدن
smack
بو
ترک
thwack
thwack
bang
انفجار
در زدن
punch
مشت زدن
wallop
ولوپ کردن
کمربند
clout
نفوذ
sock
جوراب
cuff
کاف
slap
سیلی زدن
smash
درهم کوبیدن
bash
ضربه شدید
جعبه
clip
کلیپ
سکته
rap
رپ
slam
بوفه
buffet
حلزون حرکت کردن
slug
کش رفتن
swipe
بیف
biff
سوات
swat
ورم
welt
قلاب
hook
پوند
خفاش
bat
