journalist

base info - اطلاعات اولیه

journalist - روزنامه نگار

noun - اسم

/ˈdʒɜːrnəlɪst/

UK :

/ˈdʒɜːnəlɪst/

US :

family - خانواده
journal
مجله
journalism
روزنامه نگاری
journalese
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [journalist] در گوگل
description - توضیح
  • someone who writes news reports for newspapers, magazines, television or radio


    کسی که گزارش های خبری برای روزنامه ها، مجلات، تلویزیون یا رادیو می نویسد


  • کسی که برای یک روزنامه یا مجله می نویسد


  • کسی که کارش اطلاع از اخبار و پرسیدن سوال برای یک شرکت روزنامه، تلویزیون یا رادیو و غیره است


  • کسی که برای یک روزنامه یا سازمان خبری مقالات خبری می نویسد یا در مورد موضوعی خاص، به ویژه موضوعی جدی، گزارش می نویسد


  • کسی که مقاله می نویسد، به ویژه در مورد یک موضوع خاص، که به طور منظم در یک روزنامه یا مجله منتشر می شود


  • کلمه ای ناپسند برای یک روزنامه نگار، به ویژه روزنامه نگاری که کارش از کیفیت پایینی برخوردار است


  • یک کلمه کلی برای کسی که برای یک روزنامه کار می کند، به ویژه یک خبرنگار یا سردبیر

  • newspapers and journalists in general


    روزنامه ها و روزنامه نگاران به طور کلی

  • the British press. This phrase comes from the street in London, where many newspapers used to have their offices


    مطبوعات بریتانیا این عبارت از خیابانی در لندن می آید، جایی که بسیاری از روزنامه ها قبلاً دفاتر خود را داشتند

  • a person who writes news stories or articles for a newspaper or magazine or broadcasts them on radio or television


    شخصی که برای روزنامه یا مجله ای داستان یا مقاله می نویسد یا از رادیو یا تلویزیون پخش می کند

  • someone who collects and writes news stories and articles for newspapers, magazines, radio and television


    کسی که داستان ها و مقالات خبری را برای روزنامه ها، مجلات، رادیو و تلویزیون جمع آوری و می نویسد

  • She worked as a journalist on McClure's magazine and gave it up to write.


    او به عنوان روزنامه نگار در مجله مک کلور کار می کرد و آن را رها کرد تا بنویسد.

  • She worked as a journalist on the New York Times.


    او به عنوان روزنامه نگار در نیویورک تایمز کار می کرد.


  • اما اگر به یک روزنامه نگار بگویند، به دنیا می گویند که چقدر مهم هستند.

  • That's the message to come from a new book on Highgrove co-written by the Prince and environmental journalist Charles Clover.


    این پیامی است که از کتاب جدیدی در مورد هایگرو که توسط شاهزاده و روزنامه نگار محیط زیست، چارلز کلاور نوشته شده است، می آید.

  • An experienced journalist has a sense of what is likely to be relevant about a story.


    یک روزنامه نگار باتجربه این احساس را دارد که احتمالاً در مورد یک مطلب مرتبط است.

  • Lee is one of the highest-paid financial journalists in the country.


    لی یکی از پردرآمدترین روزنامه نگاران مالی در کشور است.

  • All foreign journalists have been told to leave the war zone as soon as possible.


    به همه خبرنگاران خارجی گفته شده است که هر چه زودتر منطقه جنگی را ترک کنند.

  • My father hated journalists - he didn't trust any of them.


    پدرم از روزنامه نگاران متنفر بود - به هیچ یک از آنها اعتماد نداشت.

  • An investigations unit would be set up in London, staffed by reputable heavyweight journalists he had already selected.


    یک واحد تحقیقاتی در لندن تشکیل خواهد شد که کارکنان آن را روزنامه نگاران معتبر سنگین وزنی که او قبلاً انتخاب کرده بود، تشکیل می داد.

  • The returning journalist rarely is identified.


    روزنامه نگار بازگشته به ندرت شناسایی می شود.

  • After he retired from football he became a sports journalist for the Gazette.


    پس از بازنشستگی از فوتبال، روزنامه نگار ورزشی روزنامه روزنامه شد.

  • Some of the journalists had already left; others had settled down to the serious business of getting drunk.


    برخی از روزنامه نگاران قبلاً رفته بودند. برخی دیگر به کار جدی مست شدن روی آورده بودند.

  • Regular perusal will make clear which journalists might be most sympathetic to your particular style.


    مطالعه منظم مشخص می کند که کدام روزنامه نگاران ممکن است بیشتر با سبک خاص شما موافق باشند.

example - مثال
  • a freelance journalist


    یک روزنامه نگار آزاد

  • She's an investigative journalist with a French newspaper.


    او یک روزنامه نگار تحقیقی در یک روزنامه فرانسوی است.

  • The minister told journalists he was not going to resign.


    وزیر به خبرنگاران گفت که قرار نیست استعفا دهد.

  • She was warned against speaking to journalists about the affair.


    به او هشدار داده شد که در مورد این ماجرا با خبرنگاران صحبت نکند.

  • He's had more than three decades of experience as a broadcast journalist.


    او بیش از سه دهه تجربه به عنوان روزنامه‌نگار رادیو و تلویزیون داشته است.

  • a freelance political journalist


    یک روزنامه نگار سیاسی آزاد


  • یک خبرنگار تلویزیونی

  • a Mexican journalist


    یک روزنامه نگار مکزیکی

synonyms - مترادف

  • خبرنگار


  • خبرساز

  • newsman


    مسئول مطبوعات

  • pressman


    نویسنده


  • گوینده خبر

  • newscaster


    مقالهنویس

  • columnist


    روزنامه نگار

  • newspaperman


    newshound

  • newspaperwoman


    پخش کننده

  • newshound


    زن خبر

  • broadcaster


    روزنامه

  • newswoman


    گوینده

  • journo


    مشارکت کننده

  • announcer


    مفسر

  • contributor


    هکت

  • commentator


    رشته

  • hackette


    کاتب

  • newsperson


    هک کردن

  • stringer


    لگمن

  • scribe


    سیم کش

  • hack


    جاسوس

  • legman


    تیرانداز

  • wireman


    خبردار

  • intelligencer


    ویرایشگر

  • roundsman


    بازبین

  • newsy


    شست شکن


  • نیوشاک

  • reviewer


    عکاس خبرنگار

  • thumbsucker


  • newshawk


  • photojournalist


antonyms - متضاد
  • nonauthor


    غیر نویسنده


  • خواننده

لغت پیشنهادی

rationalizing

لغت پیشنهادی

flame

لغت پیشنهادی

enlist