leading
leading - منتهی شدن
N/A - N/A
UK :
US :
بهترین، مهمترین یا موفق ترین
سرب مورد استفاده برای پوشش سقف، قاب پنجره و غیره
بسیار مهم یا مهم ترین
سرب (= نوع فلز) که برای پوشاندن (قطعاتی از) سقف استفاده می شود
اولین یا مهمترین
مادزلی در تمرین خصوصی و به واسطه نوشتههای تأثیرگذارش، به زودی تبدیل به بیگانهشناس برجسته نسل خود شد.
In private practice and by virtue of his influential writings, Maudsley soon became the leading alienist of his generation.
پس از دو روز، همه به جز بیست و چهار آماتور برجسته و سی و شش حرفه ای برجسته حذف خواهند شد.
After two days all but the twenty-four leading amateurs and the thirty-six leading professionals would be eliminated.
او یکی از ورزشکاران برجسته آمریکا بود.
خدمه اصلی قرار است روز یکشنبه به پایان سفر خود در ساوتهمپتون برسند.
استدلال او طولانی است و شاید کاملاً شبیه به قضاوت اصلی نباشد.
دبی یکی از بازیگران برجسته در کلوپ نمایش بود.
بیشتر این فیبر از منابع غلات است که به ویژه برای ارزش سلامتی آنها توسط برخی از محققان برجسته پزشکی توصیه می شود.
Most of this fibre is from cereal sources which are particularly recommended for their health value by some leading medical researchers.
برخی از سیاستمداران برجسته جهان در ژنو برای بحث در مورد خلع سلاح گرد هم می آیند.
CCI ارائه دهنده پیشرو خدمات تلفن همراه در اوهایو است.
این دوره برای ایجاد فارغ التحصیلانی شناخته می شود که بلافاصله قابل استخدام هستند و می توانند نقش های اصلی را در توسعه محاسبات ایفا کنند.
The course is recognized for producing graduates who are immediately employable and who can play leading roles in the development of computing.
گلزن برتر بسکتبال کالج
the leading scorer in college basketball
ورودی آیتم همانطور که هست، شامل کاما، نقل قول و فاصله های پیشرو گرفته می شود.
کارشناس برجسته زیست بوم کشور
the world's leading manufacturer of audio equipment
تولید کننده پیشرو تجهیزات صوتی در جهان
او یک متخصص برجسته در هنر یونان باستان است.
این غلات تحت چندین نام تجاری پیشرو فروخته می شود.
سرمایه گذاران می توانند سهام بسیاری از شرکت های پیشرو جهان را در سایر نقاط جهان خریداری کنند.
این نرم افزار به این شرکت کمک کرده است تا به تولید کننده پیشرو کیت هواپیما در جهان تبدیل شود.
رئیس
بزرگترین
اصلی
غالب
foremost
در درجه نخست
اولیه
بالاترین
highest
کلید
مرکزی
عمده
برجسته
outstanding
برترین
paramount
عالی
supreme
بالا
سرمایه، پایتخت
بزرگ
فراگیر
overriding
نخست وزیر
predominant
نخست
pre-eminent
قوس
premier
برتر
اولین
arch
استاد
cardinal
preeminent
superior
جزئی
secondary
ثانوی
incidental
اتفاقی
superficial
سطحی
inconsequential
بی اهمیت
insignificant
ناچیز
آخر
مقدار کمی
frivolous
بیهوده
inconsiderable
غیر قابل ملاحظه
lesser
کمتر
obscure
مبهم
trivial
کمکی
auxiliary
اضافی
پست تر
inferior
گاه به گاه
casual
دقیقه
قابل اغماض
negligible
بی ارزش
nugatory
کوچکتر
smaller
تابع
subordinate
ناشناخته
trifling
کمانچه زنی
نهایی
fiddling
کم
حاشیه ای
حداقل
marginal
پیرامونی
minimal
paltry
peripheral