array
array - آرایه
noun - اسم
UK :
US :
گروهی از افراد یا چیزها، به ویژه آنهایی که بزرگ یا چشمگیر هستند
مجموعهای از اعداد یا نشانهها یا واحدهای حافظه رایانهای که در خطوط رو به رو یا پایین مرتب شدهاند
پوشیدن لباس های خاص، به ویژه لباس های با کیفیت
چیدن چیزی به شکلی جذاب
برای قرار دادن سربازان در موقعیت آماده برای جنگ
طیفی از چیزهای مختلف
مجموعهای از واحدهای حافظه رایانه که در ردیفهایی در عرض یا پایین مرتب شدهاند
a large group of things or people especially one that is attractive or causes admiration or has been positioned in a particular way
گروه بزرگی از چیزها یا افراد، به ویژه آنهایی که جذاب هستند یا باعث تحسین می شوند یا به شیوه ای خاص قرار گرفته اند.
برای مرتب کردن گروهی از چیزها به روشی خاص
ترتیب دادن گروهی از سربازان در موقعیتی برای جنگیدن
گروه بزرگی از چیزها یا افراد، به ویژه زمانی که به شکلی جذاب نشان داده یا قرار داده شود
تعداد زیادی از محصولات از نوع مشابه
Employees shuffle into the training room for a three-to six-hour session featuring an array of information.
کارمندان برای یک جلسه 3 تا 6 ساعته با مجموعه ای از اطلاعات به اتاق آموزش می روند.
مجموعهای از فرشهای ناواهو اخیراً در مرکز نمایشگاه گالری ویترین قرار دارد.
تامین کنندگان بزرگ اسانس مجموعه ای گیج کننده از اسانس ها را ذخیره می کنند.
زندانی به آرامی با دیدن چهره های غمگین سری تکان داد.
They had increasing difficulty in providing even tolerably competent candidates for the array of provincial posts reserved for them.
آنها در ارائه کاندیداهایی حتی با صلاحیت قابل تحمل برای مجموعه ای از پست های استانی که برای آنها اختصاص داده شده بود، با مشکل رو به افزایشی روبرو بودند.
An adult has a vast array of comparatively complex schemata that permit a great number of differentiations.
یک بزرگسال دارای مجموعه وسیعی از طرحواره های نسبتاً پیچیده است که تعداد زیادی تمایز را امکان پذیر می کند.
مجموعه وسیعی از بطری ها با اشکال و اندازه های مختلف
مجموعه ای خیره کننده از استعداد
نوشته های او طیف گسترده ای از موضوعات را پوشش می دهد.
انتخاب از میان مجموعه عظیمی از شراب های ارائه شده دشوار است.
این شهر دارای مجموعه ای از مشکلات اجتماعی معمول است.
مشتری با مجموعه عظیمی از محصولات مواجه است.
این فروشگاه مجموعه ای گیج کننده از ابزار باغبانی را ارائه می دهد.
مجموعه ای به ظاهر بی پایان از گزینه ها
روی میز یک سری غذای عالی بود.
آنها جلوی مجموعه ای از میکروفون ها و دوربین ها نشستند.
تعداد زیادی مجله روی غرفه چیده شده بود.
در برابر او چهل دانش آموز با رنگ های ارغوانی و سبز آراسته شده بودند.
فروشگاه های فرودگاه طیف گسترده ای از کالاها را ارائه می دهند.
یک باتری دوربین جلوی آنها چیده شده بود.
شرکت های الکترونیک مجموعه ای از محصولات را تولید می کنند که به شبکه های فیبر متکی هستند.
یکی از جذابیت های اضافی رستوران، مجموعه وسیعی از شراب های ارائه شده است.
ترتیب
تشکیل
marshalingUS
marshalingUS
marshallingUK
marshallingUK
سفارش
ordering
مرتب سازی
parade
رژه
دامنه
disposition
وضع
huddle
جمع شدن
lineup
به صف شدن
توالی
suite
سوئیت
تنظیم
setup
برپایی
aggregation
تجمع
assortment
مجموعه ای
توزیع
الگو
انتخاب
assembling
مونتاژ کردن
طرح
disposal
دسترس
line-up
چیدمان
layout
سازمان ایالات متحده
organizationUS
گروه بندی
grouping
پیکربندی
configuration
قالب
format
سازمان انگلستان
organisationUK
ترکیب بندی
disarray
بی نظمی
شخصی
یکی
singularity
تکینگی
organizationUS
سازمان ایالات متحده
سفارش
organisationUK
سازمان انگلستان
loneness
تنهایی
کل
هیچ یک
uniformity
یکنواختی
harmony
هارمونی
روش
tidiness
آراستگی
ترتیب
calm
آرام
سیستم
scattering
پراکندگی
ساکت
orderliness
نظم و ترتیب