back end

base info - اطلاعات اولیه

back end - انتهای عقب

N/A - N/A

ˈbæk ˌend

UK :

ˈbæk ˌend

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [back end] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He made the car's back end blunter and more aerodynamic.


    او قسمت پشتی ماشین را صاف تر و آیرودینامیک تر کرد.


  • یک گاو همیشه می چرخد ​​و قسمت پشتی گوساله را بو می کند.

  • We're not willing to spend on the front end - education for these kids - so we pay at the back end for problems with crime and violence.


    ما حاضر نیستیم در قسمت اول - آموزش برای این بچه ها - هزینه کنیم، بنابراین برای مشکلات مربوط به جرم و جنایت و خشونت، پولی را پرداخت می کنیم.

  • Two of the most popular SQL back ends are MySQL and SQL Server.


    دو مورد از محبوب‌ترین بک‌اندهای SQL MySQL و SQL Server هستند.

  • The price of fuels should reflect back-end costs, such as the cost of decommissioning power plants.


    قیمت سوخت‌ها باید منعکس‌کننده هزینه‌های نهایی، مانند هزینه از کار انداختن نیروگاه‌ها باشد.

  • A front-end client and a back-end server allows multiple workstations to access the same server at the same time.


    یک سرویس گیرنده front-end و یک سرور back-end به چندین ایستگاه کاری اجازه می دهد تا به طور همزمان به یک سرور دسترسی داشته باشند.

  • Back-end logistics refers to product delivery and payment collection.


    «لجستیک پشتیبان» به تحویل محصول و جمع آوری پرداخت اشاره دارد.

  • Back-end charges will apply when you sell your share in the fund.


    زمانی که سهم خود را در صندوق بفروشید، هزینه‌های بک‌اند اعمال می‌شود.

  • We devised an automatic processing system with a back-end database.


    ما یک سیستم پردازش خودکار با یک پایگاه داده back-end ابداع کردیم.


  • ما برای بهبود سیستم های تولید و توزیع خود باید قسمت پشتی کسب و کار را تغییر دهیم.

  • The problems with e-tailing are not usually to do with their products or marketing but with the back end of the business.


    مشکلات مربوط به E-tailing معمولاً به محصولات یا بازاریابی آنها مربوط نمی شود، بلکه مربوط به پس زمینه کسب و کار است.

  • Prices will come down towards the back end of the year.


    قیمت ها تا پایان سال کاهش می یابد.

  • Inflation and rising energy costs are eating into the back end of our budget.


    تورم و افزایش هزینه‌های انرژی به بودجه ما آسیب می‌زند.

  • The website has a robust database at the back end that stores product information.


    وب سایت دارای یک پایگاه داده قوی در انتهای پشتی است که اطلاعات محصول را ذخیره می کند.

synonyms - مترادف
  • autumn


    فصل پاييز

  • end


    پایان

  • culmination


    اوج گیری


  • نتیجه


  • بستن


  • کاهش می یابد

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

conceive

لغت پیشنهادی

collar

لغت پیشنهادی

watching