blunt
blunt - صریح
adjective - صفت
UK :
US :
تیز یا نوک تیز نیست
صادقانه صحبت کنید حتی اگر این باعث ناراحتی مردم شود
تا احساسی قوی تر شود
تا نوک مداد یا لبه چاقو کمتر تیز شود
مداد، چاقو و غیره تیز نیست و به همین دلیل قادر به نوشتن، برش و غیره نیست.
بدون در نظر گرفتن احساسات دیگران، آنچه را که فکر می کنید بگویید
تا چیزی کمتر تیز شود
یک سیگار یا سیگار بزرگ حاوی ماده مخدر حشیش
بدون اینکه مودب باشید یا به احساسات دیگران اهمیت دهید آنچه را که فکر می کنید بگویید
نداشتن لبه یا نوک تیز
تا چیزی کمتر احساس شود
با این حال او قفس بود و می دانست چه زمانی باید رک و پوست کنده باشد.
ماریا می تواند بسیار رک باشد و گاهی اوقات افرادی را که او را به خوبی نمی شناسند شوکه می کند.
اشعار او ممکن است ناهنجار و صریح باشند، اما شما احساس می کنید که هر تجدید نظری به سمت حقیقت بوده است تا زیبایی.
His poems can be awkward and blunt but you feel any revision has been towards truth rather than beauty.
انتقاد صریح
blunt criticism
این بچهها پایان صریح یک مشکل بسیار بدتر بودند.
لازم نیست دیوانه وار به معنای سیاسی صریح باشید.
پلیس می گوید مقتول با یک ابزار کند، احتمالاً چکش مورد اصابت قرار گرفته است.
من رک خواهم گفت. این فقط کار نمی کند.
پاسخ او یک «نه» صریح بود.
مقتول با یک جسم تند به سرش اصابت کرد.
من خودم را با یک تیغ کند اصلاح کردم.
دستیابی به یک نتیجه خوب در صورت استفاده از ابزارهای کند دشوار است.
یک چاقوی کند
This pencil's blunt!
این مداد صریح است!
پلیس گفت که او با یک ابزار بلانت مورد اصابت قرار گرفته است.
She has a reputation for blunt speaking.
او به صراحت سخن گفتن شهرت دارد.
رک بگویم، کار شما وحشتناک است.
ممنون که اینقدر با من صادق بودی
صادقانه بگویم، فکر می کنم پسر شما شانس کمی برای قبولی در امتحان دارد.
شما باید به رفتار مستقیم او عادت کنید.
او در مورد دلایل ترک خود کاملاً باز بود.
او در انتقاد از این طرح صریح بود.
فکر نمی کنم با من روراست باشید.
الف (ن) اعتراف صادقانه/صادقانه به گناه.
من یک فرد بسیار باز هستم.
من صریح می گویم - آخرین کار شما وحشتناک بود.
تجربه بد اخیر من، اشتیاق من به سفر را کمرنگ کرده است.
blunt criticism
انتقاد صریح
رک و صریح، او اغلب با مقامات همکار دعوا می کرد.
برای خرد کردن زنجبیل و پیاز در سیر از یک ابزار بلانت استفاده کنید.
به صراحت بگویم، او یک حوصله بزرگ است.
خوردن بین وعده های غذایی اشتهای شما را کم می کند.
تیز
keen
خاطر نشان
pointed
برش دادن
cutting
لبه دار
edged
عصبی
edgy
زمین
تیز شد
honed
پف کرده
sharpened
سوزن زده
whetted
با ادب
needled
ترانشه
polite
دندانه دار
trenchant
چاقو مانند
serrated
تیغ
knifelike
بدون کرک
razor
ناهموار
unblunted
تیزبین
jagged
لبه تیز
pronged
لبه چاقو
keen-edged
تیغ تیز
sharp-edged
سریع
knife-edged
حاد
razor-sharp
روشن
هوشمندانه
acute
باهوش
حاد زاویه دار
اره مانند
intelligent
بریده بریده
acute-angled
sawlike
notched