bonk
bonk - بنک
noun - اسم
UK :
US :
رابطه جنسی با کسی - به صورت طنز استفاده می شود
ضربه ملایم به سر کسی یا ضربه زدن سر به چیزی
عمل رابطه جنسی - به صورت طنز استفاده می شود
عمل ضربه ملایم به سر کسی یا ضربه زدن سر به چیزی
صدای عمیق کوتاه ناگهانی، برای مثال زمانی که چیزی به زمین برخورد می کند
ضربه زدن به کسی یا چیزی، نه خیلی سخت
برای داشتن رابطه جنسی با کسی
to reach a point where you have no energy left and feel you cannot continue physical exercise especially when riding a bicycle or running
تا به نقطه ای برسید که دیگر انرژی نداشته باشید و احساس کنید نمی توانید به ورزش بدنی ادامه دهید، به خصوص هنگام دوچرخه سواری یا دویدن
عمل ضربه زدن به کسی یا چیزی، معمولاً خیلی سخت نیست
عمل رابطه جنسی با کسی
a point during physical exercise especially riding a bicycle or running where you have no energy left and feel you cannot continue
نقطه ای در حین تمرینات بدنی، به خصوص دوچرخه سواری یا دویدن، جایی که دیگر انرژی ندارید و احساس می کنید نمی توانید ادامه دهید
مادرم وارد شد و ما را در حال تعجب گرفتار کرد.
کاسنوف در حین اجرا توسط یک قطعه از مناظر در حال سقوط گرفتار شد.
آنها گفتند که او هر مردی را در دانشگاه کتک زده است.
اما او تقریباً هر کسی را که در خدمه حضور داشته باشد، گیج خواهد کرد.
برای اینکه امیدی به غرق شدن در ساحل داشته باشد، بهتر است چیزهای اساسی تر را بسته بندی کند.
She wasn’t interested in having a quick bonk.
او علاقه ای به داشتن یک بنک سریع نداشت.
وقتی از رختخواب افتاد روی سرش گیر کرد.
با روزنامه اش سرم را بست.
او مدعی شد: من هرگز او را نبستم.
He lost significant time to key rivals in a mountain stage when he didn't eat enough and bonked on the final climb.
او زمان قابل توجهی را به رقبای کلیدی خود در یک مرحله کوهستانی از دست داد، زمانی که به اندازه کافی غذا نخورد و در صعود نهایی شکست خورد.
یک بند روی سر
من شرط می بندم که گیره روی بینی آنها را شگفت زده کرد.
یک باک سریع
هر چیزی که می خورید مقداری انرژی می دهد و به جلوگیری از آسیب کمک می کند.
The bonk یک اصطلاح دوچرخه سواری برای از دست دادن ناگهانی سرعت و انرژی است.
اصابت
punch
مشت زدن
ضربه
در زدن
slap
سیلی زدن
smack
بو
thump
ضربه زدن
bash
ضربه شدید
کمربند
clip
کلیپ
sock
جوراب
clobber
کلوبگر
clout
نفوذ
hammer
چکش
پوند
swat
سوات
whack
ضربت زدن
slam
ولوپ کردن
wallop
بیف
biff
باپ
bop
انفجار
bang
کش رفتن
swipe
جعبه
smite
نیم تنه
حلزون حرکت کردن
bust
گلوله
slug
ساعت
bludgeon
ترک
شلختگی
slog
