bat
bat - خفاش
noun - اسم
UK :
US :
حیوان کوچکی مانند موش با بال هایی که شب ها به اطراف پرواز می کند
چوب بلند چوبی با شکل خاص که در برخی ورزش ها و بازی ها استفاده می شود
یک تکه چوب مسطح گرد با دسته که برای ضربه زدن به توپ در تنیس روی میز استفاده می شود
ضربه زدن به توپ با چوب در کریکت یا بیسبال
یک تکه چوب با شکل خاص که برای ضربه زدن به توپ در برخی بازی ها استفاده می شود
حیوان کوچکی مانند موش با بال که در شب پرواز می کند
ضربه زدن یا تلاش برای ضربه زدن به توپ یا جسم دیگر با چوب
ضربه زدن یا تلاش برای ضربه زدن به چیزی کوچک و حرکت دادن آن، معمولاً با دست
چندین بار چشمان خود را به سرعت باز و بسته کنید، به خصوص برای جلب توجه یا تحسین
چوبی با شکل خاص از چوب یا فلز که برای ضربه زدن به توپ استفاده می شود. در بیسبال
یک حیوان کوچک پرنده با گوش های بزرگ و بال های پوستی
استفاده از چوب برای ضربه زدن به توپ، به ویژه. در بیسبال
اگر به چیزی ضربه بزنید، آن را به آرامی می زنید
برای باز و بسته کردن سریع چشمان خود چندین بار، به ویژه. برای جلب توجه یا تحسین
تونل جایی است که فقط یک خفاش می تواند دوستش داشته باشد.
Noctuid moths are eaten by bats, and have evolved a special pair of ears to warn them of approaching danger.
شب پره ها توسط خفاش ها خورده می شوند و یک جفت گوش مخصوص برای هشدار دادن به آنها در مورد خطر نزدیک شده اند.
همکلاسی های ما پنج خفاش را از کی سی اسلمر آزمایش کردند.
خفاش به محض مسدود شدن از حیاط، به زودی او را به آزادی می رساند.
این با بستن دهان خفاش ها قبل از رها کردن آنها آزمایش می شود.
بعد از آن احساس ناراحتی کردم، اما خفاش را خوب تکان داد و سپس به هتل، که کوچک اما تمیز است، برگشت.
a baseball/cricket bat
چوب بیسبال/کریکت
این اولین باری است که او در لیگ های بزرگ با خفاش بازی می کند.
او بدون عینک مانند خفاش کور است.
او مانند خفاش از جهنم بیرون میرفت.
او پیشنهادات را کاملاً از روی خفاش خود ارائه کرد.
هر دوی ما از همان لحظه همدیگر را دوست داشتیم.
کمک های خارجی یکی از مسائلی است که ما باید بلافاصله با آن مقابله کنیم.
چوب بیسبال / کریکت / راندر / چوب تنیس روی میز
او توپ را به هوا زد.
آنها با خروس شاتل را بین خود به عقب و جلو زدند.
جونز اولین کسی خواهد بود که خفاش می کند.
We were constantly batting flies off the food.
ما دائماً مگس ها را از روی غذا می زدیم.
فنجان قهوه اش را مچاله کرد و آن را روی میز کوبید.
گربه با تنبلی به توپ پشمی ضربه می زد.
لبخندی زد و مژه هایش را به او زد.